-
گل پونه ! ...
یکشنبه 18 خردادماه سال 1382 00:53
گل پونه گل پونه دلم از زندگی خونه تو این دنیای وارونه برام هر گوشه زندونه برای مستی و ساقی نمونده حرمتی باقی تو هر کوچه برای عشق مهیا مونده شلاقی افسوس افسوس افسوس گل پونه گل پونه دلم از زندگی خونه کسی جز تو نمیدونه چقدر خوابم پریشونه صفوف عاشقان پیوسته پیوسته به مسلخ میروند آهسته آهسته همش اعدام گلها پای گلدسته...
-
چه می کنید؟!
جمعه 16 خردادماه سال 1382 01:56
گیرم که در باورتان به خاک نشستهام و ساقههای جوانم از ضربههای تبرهاتان زخمدار است با ریشه چه میکنید؟ گیرم که بر سر این بام بنشسته در کمین پرندهای پرواز را علامت ممنوع میزنید با جوجههای نشسته در آشیانه چه میکنید؟ گیرم که میزنید گیرم که میکشید گیرم که میبرید با رویش ناگزیر جوانه چه میکنید ؟؟؟!!!!!!!!!!!!
-
ساده رنگ!...
پنجشنبه 15 خردادماه سال 1382 09:38
آسمان آبیتر٬ آب آبیتر ٬ من اناری میکنم دانه به دل میگویم: خوب بود این مردم دانههای دلشان پیدا بود. میپرد در چشمم آب انار اشک میریزم!...
-
دوباره می شود ؟! ...
چهارشنبه 14 خردادماه سال 1382 00:22
هلا توان همه عاشقان در میهن هلا توان همه عاشقان در تبعید دوباره زاغهنشینان به زاغه برگشتند دوباره طاهرهها از گرسنگی مردند دوباره راضیه بر فقر خویش راضی شد " به جای کشت کشاورز را درو کردند به جای نان به تساوی گلوله قسمت شد " دوباره نفیر دیو کشت عاشقان آزادی دوباره سادهترین حرف تیر باران شد دوباره هر چه که...
-
صداقت ! ...
دوشنبه 12 خردادماه سال 1382 00:30
الهیترین لحظهی زندگی انسان زمانیست که میتواند به زندگی خیره شود٬ به سراسر هستی . در لحظات شور عظیم خلسه بسیاری از انسانها موفق به دریافت این الهام می گردند. آسمانها آبی -پر مرغان صداقت آبیست - دیده در آینهی صبح تو را میبیند.
-
بزن باران ! ...
شنبه 10 خردادماه سال 1382 12:31
" بزن باران که دین را دام کردند شکار خلق و صید خام کردند بزن باران خدا بازیچهای شد که با آن کسب ننگ و نام کردند " " بزن باران که بیصبرند یاران نمان خاموش گریان شو بباران بزن باران بشو آلودگی را ز دامان بلند روزگاران "
-
زمانه ! ...
پنجشنبه 8 خردادماه سال 1382 08:51
" در این زمانهی بی هایوهوی لالپرست خوشا به حال کلاغان قیلوقالپرست چگونه شرح دهم لحظه لحظهی خود را برای اینهمه ناباور خیالپرست به شبنشینی خرچنگهای مردابی چگونه رقص کند ماهی زلالپرست رسیدهها چه غریب و نچیده میافتند به پای هرزه علفهای باغ کالپرست "
-
خسته ام ! ...
دوشنبه 5 خردادماه سال 1382 00:05
دل خستهام از اینجا٬ از آدمای دنیا همین امروز و فردا دل میزنم به دریا