واگویه ها

در دیده‌ی من اندرا * وز چشم من بنگر مرا * زیرا برون از دیده‌ها * منزلگهی بگزیده‌ام

واگویه ها

در دیده‌ی من اندرا * وز چشم من بنگر مرا * زیرا برون از دیده‌ها * منزلگهی بگزیده‌ام

روز پدر گرامی باد ! ...

 

نام بعضی نفرات

یاد بعضی نفرات

روشنم می دارد

قوتم می بخشد

ره می اندازد

و اجاق کهن سرد سرایم

گرم می آید از گرمی عالی دمشان

نام بعضی نفرات

رزق روحم شده است

وقت هر دلتنگی

سویشان دارم دست

جرئتم می بخشد

روشنم می دارد ...

زمانی ست حتی غزل هم نگفتم ! ...

 

چه می کاوی ای دوست در چند و چونم

جوابی نمی گیری از آزمونم

مرا مثل یک عکس با خود نگهدار

چه کاری ست دیگر تو را با درونم

کمی دیر پیدا شدی ، راستش عقل

زمانی ست چادر زده بر جنونم

زمانی ست حتی غزل هم نگفتم

تلنگر نزن بر سکوت فزونم

بر این سقف،خود اعتمادی ندارم

تو می دانی و سایه بی ستونم

خودت باش، آری در مسلخ عشق

طبیعی ست گر تشنه باشی به خونم ! ...