واگویه ها

در دیده‌ی من اندرا * وز چشم من بنگر مرا * زیرا برون از دیده‌ها * منزلگهی بگزیده‌ام

واگویه ها

در دیده‌ی من اندرا * وز چشم من بنگر مرا * زیرا برون از دیده‌ها * منزلگهی بگزیده‌ام

بزن باران ! ...

" بزن باران که دین را دام کردند
شکار خلق و صید خام کردند
بزن باران خدا بازیچه‌ای شد
که با آن کسب ننگ و نام کردند "
" بزن باران که بی‌صبرند یاران

 نمان خاموش گریان شو بباران بزن باران بشو آلودگی را
 ز دامان بلند روزگاران "

نظرات 2 + ارسال نظر
داش امیر شنبه 10 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 12:42 ب.ظ http://ghab.persianblog.com

بزن باران بهاران فصل خون است ... ¤¤ چقدر این شعر پر معنی و قشنگه ... قشنگتر میشه وقتی با وسعت صدای حبیب همراه میشه ... برات آرزوی موفقیت می کنم ...

ایمان سه‌شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 12:38 ق.ظ http://jomhouri.blogsky.com

واقعا شعر قشنگی لذت بردم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد