واگویه ها

در دیده‌ی من اندرا * وز چشم من بنگر مرا * زیرا برون از دیده‌ها * منزلگهی بگزیده‌ام

واگویه ها

در دیده‌ی من اندرا * وز چشم من بنگر مرا * زیرا برون از دیده‌ها * منزلگهی بگزیده‌ام

ما ! ...

 
ما چیستیم ...
جز مولکول های فعال ذهن ِ زمین
که خاطرات کهکشان ها را
مغشوش می کنیم !

کویر بی انتها ! ...

 

خسته ام از این کویر ٬ این کویر کور و پیر
این هبوط بی دلیل ٬ این سقوط ناگزیر


آسمان بی هدف ٬ بادهای بی طرف
ابرهای سربراه ٬ بیدهای سربزیر


ای نظاره شگفت ٬ ای نگاه ناگهان
ای هماره در نظر ٬ ای هنوز بی نظیر


آیه آیه ات صریح ٬ سوره سوره ات فصیح
مثل خطی از هبوط ٬ مثل سطری از کویر


مثل شعر ناگهان ٬ مثل گریه بی امان
مثل لحظه های وحی اجتناب ناپذیر


ای مسافر غریب در دیار خویشتن
با تو آ‌شنا شدم با تو در همین مسیر


از کویر سوت و کور تا مرا صدا زدی
دیدمت ولی چه دور دیدمت ولی چه دیر

...