در دیدهی من اندرا * وز چشم من بنگر مرا * زیرا برون از دیدهها * منزلگهی بگزیدهام
در دیدهی من اندرا * وز چشم من بنگر مرا * زیرا برون از دیدهها * منزلگهی بگزیدهام
راستی میشود آیا
گرد و غبار جهان را شست
با ژالهی صبحگاهی؟!
...
دوشنبه 8 تیرماه سال 1388 ساعت 10:10 ب.ظ
درود.
چقدر خوب است ... خوشحالم از آشناییتان.
کاش که بشود!
دلم لک زده براش...
ژاله بر رخ فتاده چون عرقی
که به رخسار یار من باشد
سلام آسمونی
قصه من و غم تو
قصه گل و تگرگه ...
می شود آیا؟؟؟؟