واگویه ها

در دیده‌ی من اندرا * وز چشم من بنگر مرا * زیرا برون از دیده‌ها * منزلگهی بگزیده‌ام

واگویه ها

در دیده‌ی من اندرا * وز چشم من بنگر مرا * زیرا برون از دیده‌ها * منزلگهی بگزیده‌ام

...

 

اندوه دل

به کردار شب

در لابلای درختان آرام

در آرامش

خاموش می‌شود...

نظرات 5 + ارسال نظر
یاسر شنبه 20 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 06:50 ب.ظ

و چه زیباست صبحی که بدون اندوه دل شکوفه می زند...

نسترن چهارشنبه 1 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:54 ق.ظ

سلام پری جان
خوبی
میدونم شاید هیچ بهانه ای برای اینهمه بیخبری نباشد اما من همیشه بیادت هستم
دوستدار همیشگی تو نسترن

سلام نسترررررررررررن
خوبی تو ؟؟؟؟؟
دلم نمیاد بگم بی معرفت اما نمی دونم به جاش چی باید بگم!...

سارینا جمعه 10 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:22 ب.ظ

احوالات پری بانوی تنبل ما چطوره؟ کجایی؟

تنبل گفتی و بس؟
همچنان بی خاصیت می پلکیم ساری جان
تو خوبی گوله دختر؟

سارینا دوشنبه 13 دی‌ماه سال 1389 ساعت 03:31 ب.ظ

ینی من مرده ی این احوالپرسیاتم با اون گوله دختر گفتنت!
:)

لیلا پنج‌شنبه 26 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 08:18 ق.ظ http://www.lila8.blogfa.com

سلام مهربان دوستم:

دستان پرنوازش بهار ، طبیعت خفته را از خواب بیدار می سازد، و زمین و درخت رازهای رنگارنگ و عطرآگین خویش را نثار نگاه ما می کنند. در سال جدید خورشیدی، سبزی ، شادی ، کامیابی، بهره وری، اثربخشی فعالیتها و بهروزیتان را از درگاه ایزد منان آرزومندم.

ین بار می خواهم هفت سین عید را با یاد دوستان و همکاران وبلاگیم بچینم
سبزه را با یاد روی سبزه ات
سمنو به یاد شیرینی لبخندت
سایه دانه به رنگ چشم هایت
سرکه با یاد ترشی مهربانیت
سیب با یاد تردیه گونه هایت
سکه با یاد درخشش قلبت
سیر با یاد تندی کلامت
از طرف لیلا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد