واگویه ها

در دیده‌ی من اندرا * وز چشم من بنگر مرا * زیرا برون از دیده‌ها * منزلگهی بگزیده‌ام

واگویه ها

در دیده‌ی من اندرا * وز چشم من بنگر مرا * زیرا برون از دیده‌ها * منزلگهی بگزیده‌ام

زمزمه‌ای در باران!...

 

 من، خواب‌های کودکی‌ام را
 با گریه‌های پیری تعبیر می‌کنم
 چون عکس برگ‌های بهاری
 در آب‌های راکد پاییز.
 آه ای درخت‌ها
 در زیر شاخه‌های شما خوش فراغتی‌ست
 دست خنک به گونه فشردن
 باران عاشقانه‌ی شب را
 با اشک خود، مکیدن و خوردن.
 گه‌گاه ، قطره‌های زلالش را
 چون مهره‌های جامد تسبیح
 یا روزهای مرده‌ی دیرین
 در لابه‌لای پنجه، شمردن.
 با قطره‌های روشن باران، رها شدن
 در جویبار تیره‌ی ایام.
 رفتن به سوی صبح تولد
 رفتن به سوی جنگل سرسبز کودکی
 آنجا که قارچ‌های سبکبال
 در زیر چتر کاج کهنسال
 از شادی ولادت خود، طبل می‌زدند.
 آویزه‌های یاس
 با خوشه‌های تازه‌ی انگور
 در نازکی، مقابله می‌کردند.
 زاغ سیاهپوش
 تصویر باژگونه‌ی
 غاز سپید بود
 در دوربین آب.
 آنجا، گل انار
 شیپور سرخ می‌زد در گوش آفتاب.
 آه ای درخت‌ها
 ای کاش هم‌نژاد شما بودم
 تا با شما به جنگل می‌رفتم.
 اینجا، سقوط قطره‌ی باران در آبگیر
 گویی مصاف آینه و سنگ است.
 آه ای درخت‌ها
 در سرزمین خاطر من، جنگ است
 جنگی که بامداد تولد را
 در سرخی غروبش تفسیر می‌کند
 جنگی که خواب کودکی‌ام را
 با گریه‌های پیری تعبیر می‌کند
 چون عکس برگ‌های بهاری
 در آب‌های راکد پاییز.
 آه ای درخت‌ها
 در زیر شاخه‌های شما، خوش فراغتی‌ست
 دست خنک به گونه فشردن
 باران غمگنانه‌ی شب را
 با زهر اشک، خوردن و مردن!...

نظرات 5 + ارسال نظر
سفیر آسمان شنبه 7 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 07:38 ب.ظ http://safireaseman.com

سلام دوست عزیز
با ما در کیزگرد همراه می شوی ؟

سارینا یکشنبه 8 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 08:10 ب.ظ

سلام گل پری من!
ممنونم عزیزم شاید رسم ادب بود که جواب میلت رو با همون ایمیل بدم ولی تاب نیاوردم چون وبت جلوم باز بود کامنت میذارم.
این چه حرفیه گل من؟ کمی نوشتم. دیگه اونطوری نوشتن اذیتم میکرد دلم البته تو همین چند روز هم برای اون سبک و سیاق تنگ شده اما خب... دوست ندارم بشم برای همه تجسم آدمی که همه ش یا داره غر میزنه یا هره و کره ش به راهه و نیشش تا بنا گوش باز! چیزی هم برای یاد دادن ندارم همه ش دارم یاد میگیرم از شماها.
خزسدم به غار تنهایی خودم! آدرسش لینک پنجم ششم وب عطیه هست! دوست داشتی خوشحال میشم پرسه بزنی اونطرفا! هرچند اونم بسته بندیه ولی مال خود خود خود خودیمه!!! بی سر و ته اگر هست... بی مزه و لوس و بچگانه و سطحی اگر هست... تکراری و روزمره اگر هست... باشه! همه چیزش رو بستم تا مزاحم کسی نشم و وقتش رو برای نظر دادن اون هم نظری که به سبب رودرواسی اینکه من براش کامنتی گذاشتم بخواد بذاره نگیرم.فقط هست تا منو ثبت کنه!

سلام به روی ماهت ساری جان
راستش وقتی اومدم پستت رو خوندم و دیدم بدون مقدمه همه‌ی درهارو بستی و رفتی تعجب کردم!
ولی با این تفاسیر اُکِی تسلیم
مهم اینه که اون کاری رو که دوست داری و واست مطلوبیت داره انجام بدی(اصل وبلاگ‌نویسی همینه)
روزهای همه‌ی ماها پر از همین غرها و گریه‌ها و خنده‌های تموم نشدنیه و هر کس به نوعی با روزمرگی‌هاش درگیره...
غار تنهایی خیلی خوبه و کیف داره اما مراقب باش زیاد بهش عادت نکنی که دراومدن ازش یه کم سخته
می‌گم آخرش تو منو می‌کشی با این آدرس دادنت!
ردپای پرسه‌های گاه و ‌بی‌گاهم رو خواهی دید عزیز دل البته قول می دم آسه برم و آسه بیام که خلوتت بهم نخوره...

یاسمن دوشنبه 9 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 02:53 ب.ظ http://mehrabooni-sedaghat.blogfa.com/

ممنون عزیزم.

مسیح یکشنبه 15 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 08:55 ق.ظ http://aaddee.blogfa.com

سلام

:)

عید غدیر مبارک

...

%%-

چ یکشنبه 29 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 03:49 ب.ظ http://loveloveman.blogfa.com

سلام وب خوبی داری--با تبادل لینک موافقی؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد