بانوی مـوسیقی و گـل شاه پــــــری ِ رنگین کمون بــه قـامـت خـیال مـن مـلـمـل ِ مـهـتـاب بـپـوشـون
بذار نسیم در به درگلبرگو از یاد ببره برداره بوی تنتوهرجـا که می خواد ببره دست رو تن غروب بکش که ازتو گل بارون بشه بذارکه ازحضورتو لحظه ترانه خون بشه هـمـسـایه ی خـدا می شـم مـجـاور شکـفـتـنـت خورشید و باورمی کنم نزدیک رفتار تنت قطره ام از تو من ولی درگیر دریا شدنم دچار سِحرعـشـق تـو٬ در حال زیبا شدنم بانوی موسیقی و گل ٬ اسطوره ی عاشق شدن تـا من دوباره من بشم دوباره لبخندی بزن لبخنده ی تو جانمو مغلوب رویا می کنه انگارجهان وامیسته و ما رو تماشا می کنه بانوی موسیقی و گل تندیس شاعرانه گی نـوازشـم کـن و بـبـر مـنـو بـه جاودانـگـی شب از نگاهت آینه رو پر از ستاره می خونه برهنه میشه از خودش به من اشاره می کنه
بانوی مـوسیقی و گـل شاه پــــــری ِ رنگین کمـون بــه قـامـت خـیال مـن مـلـمـل ِ مـهـتـاب بـپـوشــون
سلام سلام با صد سبد یاس سفید واسه این جشن اسمونی من هم این روز عزیز رو به شما دختر مهربون مامان و همه زنان و مادران مهربون تبریک میگم پری جونم. هر چند قدردانی و ذکر و یاد این فرشته های اسمونی فراتر از زمان و مکانه.
مثل، ستاره گان که در آسمان، جا دارد، مثل، گل که در ساقه ء خود جا دارد، مثل، حون که در رگهای وجود دارد، مثل انسان که در زمین جا دارد، مثل روشنی، آفتاب که در مهتاب جا دارد، ای مادر عزیز ! محبت تو در دل من جا دارد، و خودت در زندگی ام وجود داری! ٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪ پاینده باشید و سرفراز
سلام پریدخت جون خوبی؟ روز مادرو از طرف من به مادر مهربونت تبریک بگو یه مدت نبودم میبینم مزاحم پیدا شده!!!!! این کیه کامنت میذاره ؟ داداش من: با پریدخت کل بندازی یعنی بامن کل انداختی (گفته باشم) پری نیستی؟ سراغی از ما نمیگیری!
ایمان جونم نگران نباش در شأن و شخصیت من و تو نیست که با یه همچین موجود بی ارزشی همصحبت بشیم عزیزم حتی در حدی نیست که کامنتش رو نگه دارم از قدیم گفتند : جواب ابلهان خاموشی ست ... مطمئن باش همچین موجودی حتی با خودشم مشکل داره ( !!!!!!!!!! ) پس بذار دلش خوش باشه که حداقل یه جایی هست که می تونه عقده های چندین و چند ساله اش رو خالی کنه ...
پری دخت نازنینم بادرودفراوان................. مادر یک واژه صدنشان......رویای نا تمام آواز ماندنی درگوش عمرما............. همه روزها روزمادرهای فداکاراست همه روزها روز زن است مهلت ندهیم زن ستیزان همه روزهای سپاس اززن ومادر را بسود باورهای عهد سنگی خود مصادره نمایند. تندرست وشادکام باشی مهربان دوست گرانقدرم
سلام دوست خوبم اول اینکه ممنون که به من سر زدی و میدونم که هیچ وقت کسی لوگوی یه غریبه رو توی وبلاگش نمی ذاره اون هم یه همچین چیزی که هر کسی جراتش رو نداره و یا شاید هم توی شک و دو دلی قرار بگیره ولی حق همیشه تلخه البته واسه کسایی که حق واقعی رو به شیرینی نمیشناسندوهمین طور که می دونی ومی دونیم اگه آدم توی راه حق کشته بشه اسمش میشه شهید و حق مطلق هم خداست پس حق رو مینویسم وشما می خونید و هیچ ابایی هم ندارم پس به نظر من این میشه یه کار خیر و من توی این کار به مساعدت و همکاریتون احتیاج دارم چون همین شما ها به قولی ریش سفید اینترنت و وبلاگ هستید به این منظور از شما میخوام که لوگوی من رو توی صفحه خودتون بذارید تا شاید بتونیم نور کوچولویی باشیم واسه روشن کردن شب روزگار. متبرک و خوشبخت باشی www.naranji.tk سعی می کنم لوگوی تمام دوستانم رو بذارم واسه کسایی که از حق بدشون نمی یادلوگوی من اینه: a href="http://www.naranji.blogfa.com"img border="1" src="http://www.blogfa.com/Photo/naranji.gif " width="100" height="55" alt="" style="border: 1px solid #000000"/a
می دونم خیلی دیره و میدونم بازم مرا می بخشی با تمام وجود روز زن را به شما ومادر محترمتان تبریک میگویم و باز مینویسم دلم می خواد داد بزنم رفیق گم گشته من سر بکشم به آرزو به سرزمین دور دور .......... من همه شب به انتظار نشسته ام به انته شدم اسیر لحظه های بی قرار بی قرار ......... پرنده ها پایین بیان شدم ملول خاکیا برم بالا بالا بالا برم به سقف آسمان برم به باغ آرزو بچینم هر طرف گلی برای زخم آشنا ......... دلم می خواد سر بکشم شراب زهرزدست تو بمیرم تازه بشم به عالم خیال تو چه بگویم تورا ای دوست بسیار عزیز برایم نوشت کسی که همنام تو بود که آیا شما ارزش ان را دارید که درباره شما این چنین نوشتم و من جواب خواهم داد به شما وبرای او... چرا بر عکس نمی گویید آیا من ارزش آن را دارم؟!!!!!! نشتم از خودم چون تو خواستی و ادامه خواهم داد با مطالب مختلف وجالب و از نوشته هایم انتقاد نمی کنی دلم می خواست انتقاد کنی مرا ببخش که زودتر به شما پیغام ندادم چند روزی کامپیوترم خراب بود صبح پنج شنبه وارد که شدم دیدم مطالب ناخوانا است؟!! با خودم گفتم شاید وبلگ من دچار چنین مشکلی بشه ولی واگویه خیلی عجیبه روزهای بعد هم وارد شدم گفتم اول یک لوگو جدید دیگر به وجود بیارم بعدا چون ابتدا که وبلاگ را ایجاد کردم به کمک سایت نارنجی دوست عزیزم لوگو ی ساخته شد اگر به یاد داشته باشید عکس یک خانمی که نوع نگاهش به نظرم جالب بود و لو گوی آن به آدرس http://naranji.tripod.com/sitebuildercontent/sitebuilderpictures/daribesoooynegah.jpg فکر کنم آن روز که شما وارد شدید در قست نگاههای من بود دیدم لوگوی من باید زیباتر از این باشه و آن را حذف کردم دنبال طرحی نو بودم ولی دچار وسواس شدم به خدا می خواستم برای شما بنویسم واز شما کمک بگیرم ولی گفتم چه کسی این کارو کرده ؟!!! می خواستم طرح همین گل را بندازم بدون نام (الهی جز بی اسمی برایم مباد) دوستم رای مرا زد که باید لوگو ربطی با عنوان وبلاگ داشته باشه و امروز که بغضی که مرا رفته و جوابی که بدون سوال داده شد و چه کسی گفت تو ارزش آن را نداری که خیلی بیشتر از آن و من در مانده از تشکر درباره طرح خورشید مگه میشه درباره تو نوشت وگرمی حضور تو نباشه و دیدی که عوض کردم و درباره ایمیل در تعجبم چند وقت قبل من به آدرس زیررفته بودم http://parsimusic.com/en/song.php?IdAlbum=484 و اهنگ سایه از همون خوانندهای که در پست مطلب قبلی گذاشته بودی گوش می کردم و از همان جا برای شما به آدرس شطرنجی تان که همراه سال تولد است فکر کنم؟!! ارسال کردم حالا نیامده دلیلش را نمی دانم و سیستم پست میل که چیز جدید جالبیاست همراه با ارسال نامه توسط هر شخصی متن مطلب همان پست برای هر که بخواهید ارسال می شود من چون کد های زیادی وارد کرده ام الان اگر در وبلکم قسمت ارسال به دوست که پست میل است انتخاب کنید در کنار آن تشکیل نمی شود و متاسفانه در بالای صفحه تشکیل میشود و بانام کیوان دیجیتال در ایمیل شما ثبت می شود و چه بگویم از تو راز دل با تو چه گویم که خود راز دلی
دانه و لانه و پر پرواز دلی ودر پست مطلب جدیم و عشق.......... وبنویس برام بیشتر؟!!!
همیشه زبیا و اینبار بجا و زیبا و میشه گفت زیباتر از همیشه ... به قول مسیح اینبار گوش دادن به این ترانه با یک حس زیبای دیگه ای صورت میگره عزیزم روز تون که میتونه امروز باشه فردا باشه و یا تمام روزهای آفتابی باشه خجسته و مبارک
سلام دوست عزیزم ممنون از پیامت من را برای چندمین بار متعجب کردی یک بار دیگر مثل پست مطلب فاطمه فاطمه است که قبل از من نوشتی و من مانده بودم چه بنویسم جز از تو و نوشتم از نوشته های خودم درباره خودت چون تو خواستی از نوشته های خودم بنویسم ولی خودت تا الان ننوشتی از خودت؟!! من در ادامه همین پست جدیدمدر ادامه وعشق می خواستم متنی را بنویسم که بسیار شبیه به نوشته شما بود ومن تشخیص دادم ننویسم وادامه آن را به خواننده واگذار کنم و چقدر خوب نوشتی ای کاش وهزاران بار ای کاش به عمق نوشته های من پی می بردند نه اینکه برام بنویسند با نوشته هایت خودت ودیگران را از بین میبری و من چقدر خوشبختم که حداقل تو را دارم که می فهمی چه می نویسم ودر ادامه وغشق .... می دانی در پشت این نقطه چین ها چه وجود دارد و نوشته نشده پست بعدی را انتخاب کردم عشق وعشق و عشق اگر فاطمه فاطمه است واگر مادر مادر است عشق هم عشق است که هر دو عزیز بالا هم باعشق همیشه زنده اند در قلب انسانها
خیلی دوست دارم بیشتر باهات آشنا بشم من در قست وارد کرد وب /وبلاگ ترانه تقدیم به تو از کارهای دوست عزیزم علی محامی در وبلاگ فراتر از ابر ادامه در....
«« ای شب از رویای تو رنگین شده ... سینه از عطر توام سنگین شده ای به روی چشم من گسترده خویش شادی ام بخشیده از اندوه بیش همچو بارانی که شوید جسم خاک هستی ام زآلودگی ها کرده پاک از تپش های تن سوزان من ... آتشی در سایه مژگان من ای ز گندمزارها سرشارتر ... این ززرین شاخه ها پربارتر ای دربگشوده بر خورشیدها ... درهجوم ظلمت تردیدها با توام دیگر زدردی بیم نیست ... هست اگر جزدرد خوشبختیم نیست ای دل تنگ من و این بار نور ... هایهوی زندگی در قعر گور ای دو چشمانت چمنزاران من داغ چشمت خورده بر چشمان من بیش از اینت گرکه در خود داشتم ... هر کسی را تو نمی انگاشتم آه ای با جان من آمیخته ... ای مرا از گور من انگیخته چون ستاره با دو بال زرنشان ... آمده از دوردست آسمان جوی خشک سینه ام را آب تو ... بستر رگهایم را سیلاب تو در جهانی اینچنین سرد و سیاه ... با قدمهایت قدمهایم براه ای به زیر پوستم پنهان شده همچو خون در پوستم جوشان شده گیسویم را از نوازش سوخته ... گونه هام از هرم خواهش سوخته آه ای بیگانه با پیراهنم ... آشنای سبزه زاران تنم آه ای روشن طلوع بی فروغ ... آفتاب سرزمینهای جنوب آه ای از سحر شاداب تر ... از بهاران تازه تر سیراب تر عشق چون در سینه ام بیدار شد ... از طلب پا تا سرم ایثار شد این دگر من نیستم من نیستم ... حیف ازان عمری که بامن زیستم ای تشنج های لذت در تنم ای خطوط پیکرت پیراهنم آه میخواهم که برخیزم زجای ... همچو ابری اشک ریزم هایهای ای نگاهت لای لای سحربار ... گاهوار کودکان بی قرار ای نفسهایت نسیم نیم خواب ... شسته از من لرزه های اضطراب خفته در لبخند فرداهای من ... رفته تا اعماق دنیاهای من ای مرا با شور شعر آمیخته اینهمه آتش به شعرم ریخته چون تب عشقم چنین افروختی ... لاجرم شعرم به آتش سوختی »»
سلام وبلاگ جالبی دارید امیدوارم همیشه به همینصورت بمونه و بهتر بشه یه سری هم به بازار بزن
فعلا بای
سلام سلام با صد سبد یاس سفید واسه این جشن اسمونی
من هم این روز عزیز رو به شما دختر مهربون مامان و همه زنان و مادران مهربون تبریک میگم پری جونم. هر چند قدردانی و ذکر و یاد این فرشته های اسمونی فراتر از زمان و مکانه.
مثل، ستاره گان که در آسمان، جا دارد،
مثل، گل که در ساقه ء خود جا دارد،
مثل، حون که در رگهای وجود دارد،
مثل انسان که در زمین جا دارد،
مثل روشنی، آفتاب که در مهتاب جا دارد،
ای مادر عزیز ! محبت تو در دل من جا دارد،
و خودت در زندگی ام وجود داری!
٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪
پاینده باشید و سرفراز
سلام
چه انتخاب جالبی
تا حالا فکرشو نکرده بودم که چرا این قدر از این آهنگ و شعر خوشم میاد
ولی از این به بعد مطمئنم که یه طور دیگه دوستش خواهم داشت
سربلند بمونی و ایرونی
سلام
به به، چه ترانهی قشنگی و چیست بالاتر از ترنم دل، هدیهای برای مادر؟ منم تبریک میگم. هزارتا.
پیروز باشی.
دوست عزيز وبلاگ زيباي شما را ديدم خوشحال ميشوم سري به من بزني و از طرح بيش از 70 وبلاگ نويس مطلع شوي
روز شما هم مبارک...
سلام پریدخت جون
خوبی؟
روز مادرو از طرف من به مادر مهربونت تبریک بگو
یه مدت نبودم میبینم مزاحم پیدا شده!!!!!
این کیه کامنت میذاره ؟
داداش من: با پریدخت کل بندازی یعنی بامن کل انداختی
(گفته باشم)
پری نیستی؟
سراغی از ما نمیگیری!
ایمان جونم نگران نباش
در شأن و شخصیت من و تو نیست که با یه همچین موجود بی ارزشی همصحبت بشیم عزیزم
حتی در حدی نیست که کامنتش رو نگه دارم
از قدیم گفتند : جواب ابلهان خاموشی ست ...
مطمئن باش همچین موجودی حتی با خودشم مشکل داره ( !!!!!!!!!! ) پس بذار دلش خوش باشه که حداقل یه جایی هست که می تونه عقده های چندین و چند ساله اش رو خالی کنه ...
پری دخت نازنینم بادرودفراوان.................
مادر یک واژه صدنشان......رویای نا تمام
آواز ماندنی درگوش عمرما.............
همه روزها روزمادرهای فداکاراست
همه روزها روز زن است
مهلت ندهیم زن ستیزان همه روزهای سپاس اززن ومادر را بسود باورهای عهد سنگی خود مصادره نمایند.
تندرست وشادکام باشی مهربان دوست گرانقدرم
عرض سلام
عرض ادب
سربلند باشی
سلام دوست خوبم
اول اینکه ممنون که به من سر زدی و
میدونم که هیچ وقت کسی لوگوی یه غریبه رو توی وبلاگش نمی ذاره اون هم یه همچین چیزی که هر کسی جراتش رو نداره و یا شاید هم توی شک و دو دلی قرار بگیره ولی حق همیشه تلخه البته واسه کسایی که حق واقعی رو به شیرینی نمیشناسندوهمین طور که می دونی ومی دونیم اگه آدم توی راه حق کشته بشه اسمش میشه شهید و حق مطلق هم خداست پس حق رو مینویسم وشما می خونید و هیچ ابایی هم ندارم پس به نظر من این میشه یه کار خیر و من توی این کار به مساعدت و همکاریتون احتیاج دارم چون همین شما ها به قولی ریش سفید اینترنت و وبلاگ هستید به این منظور از شما میخوام که لوگوی من رو توی صفحه خودتون بذارید تا شاید بتونیم نور کوچولویی باشیم واسه روشن کردن شب روزگار.
متبرک و خوشبخت باشی
www.naranji.tk
سعی می کنم لوگوی تمام دوستانم رو بذارم واسه کسایی که از حق بدشون نمی یادلوگوی من اینه:
a href="http://www.naranji.blogfa.com"img border="1" src="http://www.blogfa.com/Photo/naranji.gif " width="100" height="55" alt="" style="border: 1px solid #000000"/a
سلام دوباره سلام
سلام خوبین؟ ببخشید وبلاگتون برام آشناس ولی درست یادم نیست کی دیدمش؟
سلام
خییلی ممنون که لوگو ی من روهم طبق قولت گذاشتی
مرسی
سلام. ممنون که به من سر زدین. با اجازه من به وبلاگ خوبتون لینک میدم.
سلام پریدخت جونم
خوبی؟
چرا آپ نمیکنی
من آپ کردم
سلام ٬امیدوارم خوب باشین ٬وبلاگ زیبایی دارین ٬ این شعر هم زیباست ... منم خیلی دوست دارم ٬ پیش منم بیاین ۲در پناه آسمان ... bye bye honey
امیدوارم تمام شاه پری های دنیا همیشه شاد و سلامت باشن.
سلام و سلامتی
پری کوچکی را می شناسم پری کوچک ..............
از لطف شما توی گذاشتن لوگوی نارنجی
دو دنیا ممنون
مرسی
می دونم خیلی دیره و میدونم بازم مرا می بخشی
با تمام وجود روز زن را به شما ومادر محترمتان تبریک میگویم
و باز مینویسم
دلم می خواد
داد بزنم
رفیق گم گشته من
سر بکشم به آرزو
به سرزمین دور دور
..........
من همه شب به انتظار
نشسته ام به انته
شدم اسیر لحظه های بی قرار بی قرار
.........
پرنده ها پایین بیان
شدم ملول خاکیا
برم بالا بالا بالا
برم به سقف آسمان
برم به باغ آرزو
بچینم هر طرف گلی
برای زخم آشنا
.........
دلم می خواد سر بکشم
شراب زهرزدست تو
بمیرم تازه بشم
به عالم خیال تو
چه بگویم تورا
ای دوست بسیار عزیز
برایم نوشت کسی که همنام تو بود
که آیا شما ارزش ان را دارید
که درباره شما این چنین نوشتم
و من جواب خواهم داد به شما وبرای او...
چرا بر عکس نمی گویید
آیا من ارزش آن را دارم؟!!!!!!
نشتم از خودم چون تو خواستی
و ادامه خواهم داد
با مطالب مختلف وجالب
و از نوشته هایم انتقاد نمی کنی
دلم می خواست انتقاد کنی
مرا ببخش که زودتر به شما پیغام ندادم
چند روزی کامپیوترم خراب بود
صبح پنج شنبه وارد که شدم
دیدم مطالب ناخوانا است؟!!
با خودم گفتم
شاید وبلگ من دچار چنین مشکلی بشه
ولی واگویه خیلی عجیبه
روزهای بعد هم وارد شدم
گفتم اول یک لوگو جدید دیگر به وجود بیارم بعدا
چون ابتدا که وبلاگ را ایجاد کردم
به کمک سایت نارنجی دوست عزیزم
لوگو ی ساخته شد
اگر به یاد داشته باشید
عکس یک خانمی
که نوع نگاهش به نظرم جالب بود
و لو گوی آن به آدرس
http://naranji.tripod.com/sitebuildercontent/sitebuilderpictures/daribesoooynegah.jpg
فکر کنم آن روز که شما وارد شدید در قست نگاههای من بود
دیدم لوگوی من باید زیباتر از این باشه
و آن را حذف کردم
دنبال طرحی نو بودم
ولی دچار وسواس شدم
به خدا می خواستم برای شما بنویسم واز شما کمک بگیرم
ولی گفتم چه کسی این کارو کرده ؟!!!
می خواستم طرح همین گل را بندازم بدون نام
(الهی جز بی اسمی برایم مباد)
دوستم رای مرا زد
که باید لوگو ربطی با عنوان وبلاگ داشته باشه
و امروز که بغضی که مرا رفته و جوابی که بدون سوال داده شد
و چه کسی گفت تو ارزش آن را نداری
که خیلی بیشتر از آن
و من در مانده از تشکر
درباره طرح خورشید
مگه میشه درباره تو نوشت
وگرمی حضور تو نباشه
و دیدی که عوض کردم
و درباره ایمیل
در تعجبم
چند وقت قبل من به آدرس زیررفته بودم
http://parsimusic.com/en/song.php?IdAlbum=484
و اهنگ سایه از همون خوانندهای که در پست مطلب قبلی گذاشته بودی
گوش می کردم
و از همان جا برای شما به آدرس
شطرنجی تان که همراه سال تولد است فکر کنم؟!!
ارسال کردم حالا نیامده دلیلش را نمی دانم
و سیستم پست میل که چیز جدید جالبیاست همراه با ارسال نامه توسط هر شخصی متن مطلب همان پست برای هر که
بخواهید ارسال می شود
من چون کد های زیادی وارد کرده ام
الان اگر در وبلکم قسمت ارسال به دوست که پست میل است
انتخاب کنید در کنار آن تشکیل نمی شود
و متاسفانه در بالای صفحه تشکیل میشود
و بانام کیوان دیجیتال در ایمیل شما ثبت می شود
و چه بگویم از تو
راز دل با تو چه گویم که خود راز دلی
دانه و لانه و پر پرواز دلی
ودر پست مطلب جدیم
و عشق..........
وبنویس برام بیشتر؟!!!
نمی دونم چرا حس کرئم اومدم یه جای آشنا.
اولین دفعه است میام اینجا اما....
حس خوبیه...
پری عزیزم
همیشه زبیا و اینبار بجا و زیبا و میشه گفت زیباتر از همیشه ... به قول مسیح اینبار گوش دادن به این ترانه با یک حس زیبای دیگه ای صورت میگره
عزیزم روز تون که میتونه امروز باشه فردا باشه و یا تمام روزهای آفتابی باشه خجسته و مبارک
در پناه معبد عشق
سلام خواستم یک چیزی بنویسم ولی این خورشد هات حواسم پرت کردن یادم رفت چی می خواستم بگم.
یا علی
سلام دوست عزیز زیبا بود موفق باشی
سلام دوست عزیزم
ممنون از پیامت
من را برای چندمین بار متعجب کردی
یک بار دیگر مثل پست مطلب فاطمه فاطمه است
که قبل از من نوشتی
و من مانده بودم چه بنویسم جز از تو
و نوشتم از نوشته های خودم درباره خودت
چون تو خواستی از نوشته های خودم بنویسم
ولی خودت تا الان ننوشتی از خودت؟!!
من در ادامه همین پست جدیدمدر ادامه وعشق
می خواستم متنی را بنویسم که بسیار شبیه
به نوشته شما بود
ومن تشخیص دادم ننویسم وادامه آن را به خواننده واگذار کنم
و چقدر خوب نوشتی
ای کاش وهزاران بار ای کاش
به عمق نوشته های من پی می بردند
نه اینکه برام بنویسند
با نوشته هایت خودت ودیگران را از بین میبری
و من چقدر خوشبختم که حداقل تو را دارم که می فهمی
چه می نویسم
ودر ادامه وغشق ....
می دانی در پشت این نقطه چین ها چه وجود دارد و نوشته نشده
پست بعدی را انتخاب کردم
عشق وعشق و عشق
اگر فاطمه فاطمه است واگر مادر مادر است
عشق هم عشق است
که هر دو عزیز بالا هم باعشق همیشه زنده اند در قلب انسانها
خیلی دوست دارم بیشتر باهات آشنا بشم
من در قست وارد کرد وب /وبلاگ ترانه تقدیم به تو از کارهای دوست عزیزم علی محامی در وبلاگ فراتر از ابر
ادامه در....
سلاااااااااام
دلم برات تنگ شده بود
مرسی اومدی
«« ای شب از رویای تو رنگین شده ... سینه از عطر توام سنگین شده
ای به روی چشم من گسترده خویش
شادی ام بخشیده از اندوه بیش
همچو بارانی که شوید جسم خاک
هستی ام زآلودگی ها کرده پاک
از تپش های تن سوزان من ... آتشی در سایه مژگان من
ای ز گندمزارها سرشارتر ... این ززرین شاخه ها پربارتر
ای دربگشوده بر خورشیدها ... درهجوم ظلمت تردیدها
با توام دیگر زدردی بیم نیست ... هست اگر جزدرد خوشبختیم نیست
ای دل تنگ من و این بار نور ... هایهوی زندگی در قعر گور
ای دو چشمانت چمنزاران من
داغ چشمت خورده بر چشمان من
بیش از اینت گرکه در خود داشتم ... هر کسی را تو نمی انگاشتم
آه ای با جان من آمیخته ... ای مرا از گور من انگیخته
چون ستاره با دو بال زرنشان ... آمده از دوردست آسمان
جوی خشک سینه ام را آب تو ... بستر رگهایم را سیلاب تو
در جهانی اینچنین سرد و سیاه ... با قدمهایت قدمهایم براه
ای به زیر پوستم پنهان شده
همچو خون در پوستم جوشان شده
گیسویم را از نوازش سوخته ... گونه هام از هرم خواهش سوخته
آه ای بیگانه با پیراهنم ... آشنای سبزه زاران تنم
آه ای روشن طلوع بی فروغ ... آفتاب سرزمینهای جنوب
آه ای از سحر شاداب تر ... از بهاران تازه تر سیراب تر
عشق چون در سینه ام بیدار شد ... از طلب پا تا سرم ایثار شد
این دگر من نیستم من نیستم ... حیف ازان عمری که بامن زیستم
ای تشنج های لذت در تنم
ای خطوط پیکرت پیراهنم
آه میخواهم که برخیزم زجای ... همچو ابری اشک ریزم هایهای
ای نگاهت لای لای سحربار ... گاهوار کودکان بی قرار
ای نفسهایت نسیم نیم خواب ... شسته از من لرزه های اضطراب
خفته در لبخند فرداهای من ... رفته تا اعماق دنیاهای من
ای مرا با شور شعر آمیخته
اینهمه آتش به شعرم ریخته
چون تب عشقم چنین افروختی ... لاجرم شعرم به آتش سوختی »»
سلام دوست عزیز
کجایی ؟
اومده بودم ! ولی انگار خونه نیستی.
دوباره امدم !هستی یا نیستی ؟