واگویه ها

در دیده‌ی من اندرا * وز چشم من بنگر مرا * زیرا برون از دیده‌ها * منزلگهی بگزیده‌ام

واگویه ها

در دیده‌ی من اندرا * وز چشم من بنگر مرا * زیرا برون از دیده‌ها * منزلگهی بگزیده‌ام

برتر از پرواز ! ...


دریچهء باز قفس بر تازگی باغ ها سِرانگیز است .

اما ، بال از جنبش رسته است .

وسوسهء چمن ها بیهوده است .

میان پرنده و پرواز ، فراموشی بال و پر است .

در چشم پرنده قطرهء بینایی است :

ساقه به بالا می رود ،

میوه فرو می افتد ،

دگرگونی غمناک است .

نور ، آلودگی ست .

نوسان ، آلودگی ست .

رفتن ، آلودگی ست .

پرنده در خواب بال و پرش تنها مانده است .

چشمانش پرتو میوه ها را می راند .

سرودش بر زیر و بم شاخه ها پیشی گرفته است .

سرشاری اش قفس را می لرزاند .

نسیم ، هوا را می شکند :

دریچهء قفس بی تاب است !...

نظرات 20 + ارسال نظر
سیاوش سه‌شنبه 28 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 04:09 ب.ظ

سیاوش سه‌شنبه 28 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 04:11 ب.ظ

نه مهری نه عاطفه نه کسی// زندگی در نظرم پوچ همچو خسی// در پی عشق بودم و آخر دیدم// کبوتری شکسته بال در قفسی..

عارف سه‌شنبه 28 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 05:57 ب.ظ http://khan.blogsky.com

سلام!
حق با توست! عالمی از نو بباید ساخت واز نو آدمی اما پریدخت عزیز چه کسی می خواهد ما این گونه شکسته بال باشیم؟
باز هم به دیدارت خواهم آمد

مسیح سه‌شنبه 28 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 11:56 ب.ظ http://aaddee.blogsky.com/

سلام

شاهکار ؟!!!

نمی دونم

ولی چیز دیگه ایم به ذهن مشوشم نمی رسه

...

با همه ی این حرفا

پرنده زندس

و تا زندگی هست زندگی باید کرد !

با هر احساس و علاقه و دلبستگی که داره یا نداره اون پرنده ی نازنین اسیر ...

سربلند بمونی و ایرونی

هیوا چهارشنبه 29 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 12:06 ق.ظ http://dokhtariazsavaheleeshgh.blogsky.com

پرواز را به خاطر بسپار پرنده ..

سارا چهارشنبه 29 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 10:47 ق.ظ http://dailynotes.blogsky.com

همه چیز زیباست.
همه چیز زشت است.
زیبا = زشت؟

جاسیگاری چهارشنبه 29 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 11:52 ق.ظ http://jasigari.blogsky.com

سرانجام خواهد پرید
سرانجام خواهد وزید
سرانجام پاک خواهد شد
پیروز باشی

صدر چهارشنبه 29 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 01:35 ب.ظ http://khodkar.blogsky.com

سلام !
قفس و دریچه!
پرنده و رها!
رفتن و ماندن!
..... فقط می شه گفت خیلی مبهمه!
موفق باشی
صدر

مسیح پنج‌شنبه 30 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 02:09 ق.ظ http://aaddee.blogsky.com/

سلام

میلیاردها (؟!)‌ سال گذشته بود قبل از میلاد پرنده ی زیبا که پرنده نبود ...

زمانی که پرنده دوباره نباشه ممکنه میلیاردها سال بگذره که او نباشه ...

این میون ، چند صباحی پری (پرنده) کوچولوی قصه ی ما «هست» !

زمانی که در مقایسه با قبل و بعد وجود پری به یه چشم بر هم زدنم نمی رسه

تو این فرصت کم ، پری کوچولو زنده می شه و می تونه زندگی کنه

یعنی مقداری از عناصر مادی و خاکی رو تو یه سیستم خودکار دور هم جمع می کنه و اون روحی که خدا توش دمیده هم به کمکش میاد که این عناصر با یه کلوخ فرق داشته باشن

از تلفیق روح خدا و خاک آنچه به وجود میاد یه پری کوچولوی زیبا و نازنینه که خودشو اسیر می بینه !!!

اما این پری کوچولو نه خاکه و نه خدا

با این حال تو محدوده ی وجود خودش داره تمرین خدایی می کنه !!

یعنی چی ؟

یعنی این که امتحان می کنه که اگه یه خداچه ی خداگونه باشه و بر ذرات تشکیل دهنده ی وجودش تسلط پیدا کنه می تونه بر اونا مدیریت صحیحی اعمال کنه یا نه

خوب مسلما تو این راه بات محدودیتها و کاستیهای زیادی مواجه می شه

و همین ها هستن که ارزش کار اونو بالا می برن

اگه تونست بر تموم کاستیها و ناملایمات غلبه کنه و به خداگونگی کامل دست پیدا کنه نه تنها خودشو بلکه اجزای تشکیل دهنده ی خودشو به تعالی می رسونه

این پری کوچولو یه کلیتی داره که از اون ادراک و فهم و عقل و احساس ایجاد می شه

ذهن ایجاد می شه

ذهن بازیگوشه

ذهن نا آرومه

ذهن زیاده طلبه

ذهن آرمان گراست

ذهن کمال طلبه

ذهن دوست داره که به بهترین ها دست یابه و به بهترینها تبدیل بشه

هم خودش و هم وجودی که درش تعبیه شده

این ذهن از جنس ماده نیست

اما از جنس روح هم نیست

روح چیزیه که مربوط به امور الهی می شه !!!

روح چیزیه که پری کوچولو به ماهیتش نمی تونه پی ببره

چون پری ِ نازنین ما یه پری زمینیه که روحی آسمونی داره

اما ذهن از کنش روح و ماده ایجاد شده

روح انرژی حیاتی رو به اجزای مادی داده و اونا رو به جایی رسونده که تونستن ذهنو ایجاد کنن

اما اگه مثلا غشای نرونهای مغزی با کمبود پروتئین مواجه بشن و آسیب ببینن اونوقته که می گن سیمای مغز قاطی شده و ذهن دیگه نمی تونه مثل یه ساعت کار کنه

پس ذهن وابسته به مادس

اما نه هر ماده ای

فقط اون مجموعه ای از مواد که با کمک روح ، حیات پیدا کردن

وفقط برای مدت زمانی که در مقابل عمر گذشته و آینده ی جهان هیچه !!!

خوب

تو این مدت کوتاه اگه پری ِ نازنین ِ اسیر از فرصت به دست اومده استفاده نکنه و زندگی شایسته ای نداشته باشه نقش خودشو تو عالم وجود به درستی ایفا نکرده و در واقع

فرصت سوزی کرده

ما هممون نفس می کشیم ، می خوریم ، می خوابیم ، راه می ریم ، شاد می شیم ، لذت می بریم ، غمگین می شیم ، زجر می کشیم ، رنج می بریم و ...

اما اینا فقط اون وجهی از زندگی ما هستن که خودمون و اطرافیان ِ عادیمون حس می کنیم و می کنن

ما به درستی نمی دونیم وجودمون تو کلیت این جهان چه نقشی رو ایفا می کنه

چون از درون آب به دریا نظاره می کنیم و درک ماهیت آب برامون مشکله ( اگه نگیم غیر ممکنه )

خوب

قرنها گذشت و من و تو در گل بودیم و قرنها نیز بگذرد و باز ما در گل باشیم

اما تو این فرصت کوتاه لااقل اگه به فکر کلیت خودمون نیستیم بیا به فکر اون ذرات خاکی و مادی تشکیل دهندمون باشیم که شاید فقط برای یک بار فرصت اشتراک در یک مجموعه ی زنده

رو پیدا کردن و مجالی یافتن برای ایفای نقش خودشون

و همین طور به فکر اون ودیعه ای که از طرفخدا و به عنوان روح تو وجودمون دمیده شده

می گن اگه یه انسان به نماز در پیشگاه خدا بایسته ده فرشته پشت سر او ، به او اقتدا می کنن و به نماز می ایستن

و می گن اگه به فکر درستی نماز خودت نیستی لااقل به فکر درستی نماز اون ده فرشته باش و سعی کن نماز شایسته ای به جا بیاری !!

ممکنه که من و تو و اون پری کوچولو و اون پرنده ی نازنین هیچ علاقه ای به زندگی نداشته باشیم

اما اون سناریویی که برای نوشته شده و اون نقشی که تو کلیت این جهان بر عهده ی ما گذاشته شده چی می شه ؟

همون طور که من و تو به این جهان برای ادامه ی زندگی نیازمندیم ، این جهانم به زندگی ما برای تداوم خودش و تکامل خودش و رسیدن به مقصد خودش نیازمنده

پس بیاییم و شونه از زیر بار امانت خالی نکنیم و زندگی کردنو یه وظیفه و ماموریت و از اون مهمتر ، یه فرصت ببینیم

هم خودمون نقشمونو بشناسیم و به خوبی اجراش کنیم و هم به ذرات تشکیل دهنده ی جسممون اجازه ی ایفای نقش بدیم و هم به روحمون

و هم کلیت وجودمونو در راه خدایی کردن یاری بدیم

خدایی بر وجودی پیچیده که برای خودش دنیایی عظیمه

خدایی بر خود

خدایی بر روح و جسم خود

و این جز با عشق به زندگی و مغتنم شمردن فرصتت کوتاه ِ به دست اومده ممکن نیست

...

وای چه قد پر حرفی کردم

اگه بخوام بفهمم که چی نوشتم ،

باید یه چرت بخوابم و بعد بیام بخونمش ببینم چی نوشتم و آیا توش چیزیم وجود داره که به درد بخوره یا نه !!!!

...

اما با این همه کلمه و جمله ای که نوشتم حس می کنم اصلا جواب سوال تو رو ندادم

چون فکر این می کنم این حرفا رو شاید بشه به عنوان پاسخی برای سوال « چرا پرنده باید زندگی کنه » ارائه داد

اما برای این سوال که « چرا پرنده محکومه به زندگی »‌ نه کاملا

...

در هر حال اگه حال و حس خوندنشو داشتی و فکر کردی که ارزش خوندنو داره به خودمم بگو تا یه بار دیگه هم بخونمش

...

سربلند بمونی و ایرونی





عارف پنج‌شنبه 30 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 05:32 ب.ظ http://khan.blogsky.com

سلام!
با اجاه به شما لینک دادم

مسیح پنج‌شنبه 30 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 11:58 ب.ظ http://aaddee.blogsky.com

سلام ای عزیز

اومدم که گلایه کنم

اما می بینم که جای گله نیست

خوب

من و تو نزدیک به یک سال و نیمه که وبلاگ همو می خونیم و با افکار و عقاید و طرز فکر هم تا حدود زیادی آشنا هستیم

هر دو از هم چیزایی آموختیم و برعکس (؟!!!)

گاهی تو به شوخی منو استاد خوندی و اکثر اوقات که من چیزی از تو آموختم استادت نامیدم

نه تو دلگیر شدی و نه من

نه تو غره شدی و نه من

چرا که هردو می دونیم که کامل نیستیم

و هردو می دونیم که موجوداتی عادی هستیم

اگه من بیام و چیزایی که تو ذهنم جرقه می خوره برات بنویسم خودت بهتر می دونی که قصد آموزگاری ندارم

بارها شده که از اشتباه به درم آوردی و حداقل یه بار یادمه که ازت خواستم کامنتمو پاک کنی که آبروم نره !!

من اگه چیزی برای تو می نویسم برای اینه که اگه لایق دونستی بخونیش و غلطاشو بگیری و راهنماییم کنی

اگرم تو از روی دوستی و محبت لقبی بهم بدی یه تعارف دوستانه می انگارمش و نیازی نمی بینم که گلایه کنم

اما دیگرانی که این سوابقو نمی دونن ممکنه که به طریق دیگه ای برداشت کنن ...

نمونش دوست عزیزیه که نشناخته و نخونده فکر کرده این حقیر کلاس باز کردم !!! و اومده توصیه کرده که حرفای عادی بزنم

خوب تو بهتر می دونی که تموم حرفای من عادین

من نه استادم نه تحصلیات فوق العاده ای دارم و نه سواد درست و حسابی

فکر می کنم شاید اشتباه کردم که حرف دلم و حرفای عادیمو به راحتی نوشتم

شاید بهتر باشه مثل سابق و مثل تو در بیشتر مواقع ، سکوت کنم

البته شاید ...

از نظر لطفت ممنونم و همین طور از لطیفه ای که تو کامنتت مستور بود

...

سربلند بمونی و ایرونی

فاظل جمعه 1 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 07:42 ب.ظ http://kivaj.blogspot.com

سلام تبادل بنر انجام میدین؟

آرش شنبه 2 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 05:56 ب.ظ http://lonely-tree.blogspot.com

دورود بر شما دوست گرامی
وبلاگ من وبلاگیه با قسمت های مختلف و برای زنده نگاه داشتن تاریخ ایران کهن با مطالبی در مورد زرتشت و غیره
و ممنون میشم اگر به من لینک بدهید و مرا در این راه یاری کنید و من نیز با کمال میل لینک شما را در وبلاگم
قرار میدهم،خوشحال میشم اگه با هم بیشتر در تماس باشیم،ارادتمند شما،آرش
http://lonely-tree.blogspot.com
yahoo id: arash_javadian2000
ایمیل:
arash_moody@yahoo.com
اگر اقدامی کردید من را از طریق ایمیل یا راه دیگری مطلع سازید

خوشحال میشم اگر از وبلاگ من دیدن کنید و شما را در لیست دوستان خودم داشته باشم

http://lonely-tree.blogspot.com

پیمان شنبه 2 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 06:03 ب.ظ http://peyman59.blogsky.com

سلام
خوشحالم که باز هم یک شعر زیبای دیگر را در این وبلاگ خواندم.
موفق باشید.

صدر یکشنبه 3 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 01:33 ب.ظ http://khodkar.blogsky.com

سلام !

امیر دوشنبه 4 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 12:11 ب.ظ http://4all.blogsky.com

سلام
ممنونم که بهم سر زدید
خیلی زیبا می نویسید
با اجازه شما می خوام لینک شما رو بذارم تو وبلاگم

امیر دوشنبه 4 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 08:48 ب.ظ

شعرهای خیلی قشنگی رو انتخاب کرده بودین...فقط بعضی هاش رو قبلا خونده بودم...شعر این نوشتتون هم قسمتهای قشنگ زیاد داشت خیلی...این قسمت رو من خیلی دوست داشتم:
؛میان پرنده و پرواز ، فراموشی بال و پر است .؛
براتون آرزوی موفقیت می کنم.

[ بدون نام ] دوشنبه 4 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 10:40 ب.ظ http://www.redvoice.tk

زیر سایه شما . ممنون از لطفت

مهران سه‌شنبه 5 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 02:17 ق.ظ http://bobogoal.blogsky.com

سلام . اونی که غمناکه : تنهائی - از دست دادن یاره - فراموش شدنه . اما نور پاکیه . رفتن راه هزار بار نرفته است .
آپدیت شد .

مسیح سه‌شنبه 5 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 02:41 ق.ظ http://aaddee.blogsky.com

سلام

من مصرع اولیو به حالت اولش بیشتر پسندیدم

فقط باید جای من و وی توی مصراع دوم عوض می شد...

خیلی مخلصیم

سربلند بمونی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد