نـاگـهـان پـرده بـرانـداخـتـه ای یعنی چه
مست از خانه برون تاخته ای یعنی چه
زلف در دست صـبا گوش بفرمـان رقیب
اینچنین با همه در ساخته ای یعنی چه
شاه خوبـانـی و منظور گدایان شده ای
قدر این مـرتبـه نشناخـتـه ای یعنی چه
نه سـر زلـف خود اول تـو بدستـم دادی
بـازم از پـای درانـداخــتــه ای یعنی چه
سخنت رمز دهان گفت و کمر سِر میان
وز میان تـیغ به مـا آختـه ای یعنی چه
هر کس از مهرهء مهر تو به نقشی مشغول
عاقبت با همه کـج باخته ای یعنی چه
حـافـظا در دل تنـگـت چـو فـرود آمـد یار
خـانـه از غـیر نـپـرداخـتـه ای یعنی چه
سلام
وای که چه شعری
هیچی ازش نفهمیدم
با این که بارها شنیدمش و در بارش تفسیرای مختلفیو شنیدم و خوندم ...
...
درسته
خودمم فکر می کنم با اون سه تا نقطه تموم حرفای دلمو زدم
و از این به بعد دیگه حرفی واسه زدن نمونده
مثل اون بابایی که با دوتا سوال کامپیوترو از رو می بره:
۱- چه خبر؟!!!
۲- دیگه چه خبر ؟!!!!!!
...
سربلند بمونی و ایرونی
سلام!
..... و اینگونه سردون یعنی چه!
موفق باشی
صدر
سلام
باز هم یک انتخاب زیبا از سوی شما.
موفق باشید.
زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم
ناز بنیاد مکن تا نکنی بنیادم
می مخور با همه کس تا نخورم خون جگر
سر مکش تا نکشد سر به فلک فریادم
زلف را حلقه مکن تا نکنی دربندم
طره را تاب مده تا ندهی بر بادم
یار بیگانه مشو تا نبری از خویشم
غم اغیار مخور تا نکنی ناشادم
رخ برافروز که فارغ کنی از برگ گلم
قد برافراز که از سرو کنی آزادم
شمع هر جمع مشو ورنه بسوزی ما را
یاد هر قوم مکن تا نروی از یادم
شهره ی شهر مشو تا ننهم سر در کوه
شور شیرین منما تا نکنی فرهادم
رحم کن بر من مسکین و به فریادم رس
تا به خاک در آصف نرسد فریادم
«حافظ از جور تو حاشا که بگرداند روی
من از آن روز که دربند توام آزادم »
ارادتمند همیشگی
سلام . از اینکه با شما آشنا شدم خوشحالم . همه دنیا میدونه که مهران توی شعر اصلا استعداد نداره بخاطره همین هم توی وبلاگ خودم کمتر از شعر استفاده می کنم . باز هم به من سر بزن .
...
انتخاب خیلی خوبی بود...
..........
من عاشق این شعرم!
...
موفق باشی دوست من :)
ای ممد آقا هی می گفت -با همه کج باخته ای یعنی چه- من نمی فهمیدم دقیقن کج رو چی می گه. پس کج بوده!!
سلام
اول مرسی ک بهم سر زدی.
دوم اینجا خیلی قشنگه.
سوم خیلی با سلیقه ای.
چهارم پری جون من مجبورم که با رویا زندگی کنم.
پنجم باز هم بهم سر بزن