در آغاز راهم؛
میخواهم زندگیم را به کلی دگرگون سازم
شاید دیر زمانی بپاید،
شاید غمگین شوم،
شاید خطر در کمین باشد،
و رنجهایم هر دم فزونتر گردند،
ولی با همهی اینها
یقین دارم موفق خواهم شد ...چرا که تو با منی،
حامی من
در لحظات خوشی
و نا خوشی
و این چه دلگرم کننده است...
سلام
اگر با کار در اینترنت موافقید به ما سر بزنید و ساعتی 10 دلار به دست آورید.
به ما سر بزنید و وبلاگ خود را نیز در فهرست کاربران ثبت کنید.
به ما سر بزنید. ضرر نمی کنید.
شعر زیبایی بود
خورشید صورت ماهت لبخند می زند ... این قلب کوچکم آباد می شود ... هر دم دلم به خاطره هایت سفر کند... اینگونه اندرون دلم شاد می شود...
باکی ندارم از هیچ کس و هر کس ، که تو را دارم عزیز دل ...
سلا م پر یدخت عز یز
بسیار عالی گفتی عز یزم .
همینطو ر هم هست عز یزم در لحظا ت خو شی و نا خو شی
حا می تو است و با تو است.
دمت گرم و سرت خوش باد!
هر راهی پستی و بلندی داره ...
عشق
جانمایه ای میطلبید: گرم
چون شهر جنوب...
چون...
سلام دوست جونم//خوفی /.
مرسی اومدی .شاد باشی .
قربانت
سلام مثل همیشه زیبا بود....و زیبا خواهد ماند....بدون هیج ..از پوچی گذشتی.... امیدوارم موفق باشی....
سلام !
راهی که شروع شد
هم دور و
هم پر سنگ بود
ولی او
فاتح ز میدان آمده !
امیدوارم در شروع تازه ات و در آغاز ین آغازت موفق باشی و پیروز
موفق باشی
صدر
سلام
پری مهربون
در آغاز راهی
زندگی تو هنوز شروع نشده
پس دم از تغییرش نزن
سعی کن اون طور که می خوای بسازیش
ابتدای راه مهمترین قسمت راهه
...
وصد البته وجود یه همراه صادق می تونه تو این راهپیمایی رویایی بهترین هدیه ی خداوند باشه
اما حامی نامیدن همراه کمی رندانه به نظر میاد
دو همراه ، هردو باید حامی هم باشن
...
سربلند بمونی و ایرونی
به روانی رود. به بزرگی دریا...
سلام
وای که چه خنگم من
اینم از عوارض عادی بودنه
گفتم زبون شعرو نمی دونم
اما کم کم با راهنمائیهای تو یاد می گیرم
ممنونم استاد عزیز
سربلند بمونی و ایرونی
گر چه ایران وطن ماست
دنیا جایگه تن به تن ماست
پریدخت عزیزم - منم خوشحالم که دوباره می بینمت - از قدیم گفتن با خدا باش و پادشاهی کن ... و تو این جملرو چه زیبا بیان کردی - موفق باشی عزیزم و در پناه حق ...
(:
شعر بسیار زیبا ای نوشتی
امیدوارم زندگی و تحول در آن مثل سرودن این ابیات دست یافتنی باشد
در شمن ممنون از اینکه سر زدی
سلام
قرار نبود درسای سخت سخت بگیا ...
...
من دچار سنگینی سکوتی هستم که گویا قبل از هر فریادی لازم است