واگویه ها

در دیده‌ی من اندرا * وز چشم من بنگر مرا * زیرا برون از دیده‌ها * منزلگهی بگزیده‌ام

واگویه ها

در دیده‌ی من اندرا * وز چشم من بنگر مرا * زیرا برون از دیده‌ها * منزلگهی بگزیده‌ام

گردش سایه ها ! ...


زمین باران را صدا می زند
گردش ماهی آب را می‌شیارد
.
باد می‌گذرد و نگاه من گم می‌شود
.
سایه را بر تو افکنده‌ام، تا بت من شوی
.
نزدیک تو می‌آیم‌، بوی بیابان می‌شنوم
.
به تو می‌رسم، تنها می‌شوم
.
کنار تو تنهاتر شده‌ام
.
از تو تا اوج تو، زندگی من گسترده است
.
از من تا من، تو گسترده‌ای
.
با تو برخوردم، به راز پرستش پیوستم
.
از تو براه افتادم، به جلوه رنج رسیدم
.
با این‌همه ای شفاف
!
و با این‌همه ای شگرف
!
مرا راهی از تو بدر نیست
.
زمین باران را صدا می‌زند،
من تورا
.
پیکرت را زنجره دستانم می‌سازم، تا زمان را زندانی کنم
.
باد می‌دود و خاکستر تلاشم را می‌برد
.
گردش ماهی آب را می‌شیارد
.
فواره می‌جهد
:
لحظه من پر می‌شود!...
نظرات 9 + ارسال نظر
مهدی یکشنبه 30 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 11:48 ق.ظ http://www.gharibaneh.blogsky.com

کاش نبودی چون آنوقت.......؟

افکار همایونی ! یکشنبه 30 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 11:50 ق.ظ http://hgd.persianblog.com

از تو نبود اشارتی .
من هم به سر دویدم ..
گر چه نباشد حکمتی ...
شاید به تو رسیدم ..
پروانه وار ز عشقت .
دور جهان چرخیدم !

باران یکشنبه 30 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 11:59 ق.ظ http://shamlo.blogsky,com

شعر قشنگی بود ... اما خط ریزش لذتش رو کم کرد

عمو رضا یکشنبه 30 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 06:57 ب.ظ

نخست دیر زمانی در وی نگریستم چندان که چون نظر از وی باز گرفتم همه چیزی در پیرامون من به هیات او درامده بود
آنگاه دانسنم که مرا از او گزیر نیست.
«احمد شاملو»

فرزاد یکشنبه 30 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 07:10 ب.ظ http://www.farzadhacker.co.sr

سلام دوست عزیز وبلاگ قشنگی داری خسته نباشی و موفق باشی هم تو کارهات و هم تو وبلاگ نویسیت خدا حافظ

هامون یکشنبه 30 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 08:59 ب.ظ http://shouka.blogsky.com

نوشته ات را دوست میدارم.
میدانی چرا...

مسیح دوشنبه 31 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 07:15 ب.ظ http://aaddee.blogsky.com

بازم سلام

دوباره و چند باره خوندم شعرو
درسته که معنیشو نمی فهمم ... ولی درخواستی که تو کامنت قبلیم کردمو هم قبول ندارم
نیازی و ضرورتی به توضیح نداره
شعره
هرکی فهمید خوش به حالش
هرکی نفهمید نمی شه بهش فهموند
باید یه کم رمانتیکتر بشم و بازم بخونمش
...

سربلند بمونی و ایرونی

آزادی پنج‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 02:12 ب.ظ http://azady.blogsky.com

وبلاگ گزیده مزین شد به لینک شما !

مسیح جمعه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 06:06 ق.ظ http://aaddee.blogsky.com

اولین :
سلام پریدخت عزیز و بزرگوار
دومین :
مرسی ... امیدوارم هیچ بنی بشری مشکل لاینحلی نداشته باشه ... این نوع مشکلات که عادین و بالاخره حل می شن
سومین :
در عادی بودن شما که اصلا هیچ شکی نبوده و نیست ... ولی این طور که من متوجه شدم اکثر بر و بچه های بلاگ اسکای یه همچی مشکلی دارن ...
چهارمین :
راستش وقتی همه قبول کنن که به نوع خاص از زندگی خو بگیرن دیگه اون نوع زندگیو می شه بهش گفت عادی ... ولی قبول دارم که زندگی فعلی به هیچ وجه در شان ملت نجیب و بزرگی مثل مردم ایران نیست
پنجمین :
راستش خودمم وقتی صدای اون فروشنده ی دوره گردو شنیدم بی اختیار به یاد شریعتی افتادم و شروع به نوشتن کردم ... ولی عین جملشو یادم نبود ... ممنون
ششمین ‌و هفتمین :
واقعا همین طوره ... هیچ کس نمی تونه حق مطلبو ادا کنه ... ولی خوب آب دریا را اگر نتوان کشید ... ...
هشتمین :
به بابا پس بالاخره این حقیر عادیم یه پارتی گیر آورد ... ممنون از لطفی که می کنی !!!

مسلما مهمترین کاری که تو داری درس خوندنه که وقت زیادی برات نمیذاره که بخوای زود زود بهم سر بزنی ... همین هر چندوقت یه بارم از سر اون وبلاگ عادی زیادیه ... از بابت این که خواهش منو قبول کردی ممنونم ایشالا جبران کنم ...

سربلند بمونی و ایرونی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد