واگویه ها

در دیده‌ی من اندرا * وز چشم من بنگر مرا * زیرا برون از دیده‌ها * منزلگهی بگزیده‌ام

واگویه ها

در دیده‌ی من اندرا * وز چشم من بنگر مرا * زیرا برون از دیده‌ها * منزلگهی بگزیده‌ام

کاش ... ! ...


کاش لحظه‌های رفتن نمی‌بارید اشک چشمام 

چهره‌ی سرخ غرورم از شکستن شرمساره ...

هق هق دلتنگیامـو مــی‌شکستم تــوی رگهـامدل پـــرتـحـمـلـم از گـــــریه مـن گـلـه داره 
نظرات 11 + ارسال نظر
هامون سه‌شنبه 11 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 12:59 ب.ظ http://shouka.blogsky.com

سلام!
در تنهایی عمیق و گرما
نشسته ای...
ابی که میخواند
تو برمیخیزی
بلکه نگاشتن این دو سطر
کمی ارامت کند!

ققنوس سه‌شنبه 11 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 01:07 ب.ظ

کاش اصلا رفتنی وجود نداشت :(

پیمان چهارشنبه 12 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 01:53 ب.ظ http://peyman59.blogsky.com

سلام
زیبا بود. چقدر از تنهایی و تنها ماندن بدم می آد.
موفق باشید

عمو رضا پنج‌شنبه 13 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 04:49 ب.ظ http://amoorerza.blogsky.com

اهواز هم رفتیم. شب که رسیدیم رفتیم پای یکی از اون مشعل های داغ. صبح که شد رفتیم لب کارون. شب کارون هم قشنگ بود.

حسین پنج‌شنبه 13 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 05:53 ب.ظ http://sokot.blogsky.com

سلام خانمی

اول اینکه عیدت مبارک ببخشید دیر شد چون من هم مثل عمو رضا و در اصل با هم مسافرت بودم ولی به هر صورت سال قشنگی رو برات آرزو میکنم .

مسیح یکشنبه 16 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 01:35 ق.ظ http://aaddee.blogsky.com

سلام

چندین بار اومدم برات کامنت بذارم ... ولی نتونستم
نه این که حرفی برای گفتن نداشته باشم . نه برعکس اون قدر حرف اومد تو ذهنم که نتونستم جمع و جورشون کنم و بنویسم
نمی شناسمت و نمی دونم این شعرارو چه طور و چرا انتخاب میکنی ... فقط می دونم که با اکثرشون دورانیو گذروندم و ازشون خاطره های زیادی دارم
می ترسم اگه ادامه بدم دیگه نتونم جلوی این انگشتارو که روی کی برد می رقصن بگیرم
پس آرزو می کنم دل تو و همه ی جوونای ایرونی شاد بشه و باشه و بمونه

و سربلند بمونی و ایرونی

سپهر جمعه 28 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 12:56 ق.ظ http://sepehrlp.blogsky.com/

شاید روزی دیگر...شاید لحظه دیگر....شاید مثل گذشته...تکرار همون صحنه زندگی...
به همون زیبایی....ولی شاید...سیاه ..مثل شبی که هیچ وقت ماه بیرون نیاد...
کاش میشد ستاره بود...توی همون شبا مخفی میشد...

ذوقال جمعه 28 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 11:02 ق.ظ http://zooghal.blogsky.com

یاحق
حرفهای ما هنوز ناتمام
تا نگاه میکنی وقت رفتن است....

مهدی جمعه 28 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 11:47 ق.ظ http://www.gharibaneh.blogsky.com

خوب ما رو فراموش کردی با وفا

سینا یکشنبه 30 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 12:39 ق.ظ http://wwwdanesh.blogsky.com

سلام پری جان دلم واست تنگ شده بود اومدم بهت سر بزنم دیدم تو هم این شعرو نوشتی برام خیلی جالب بود موفق باشی
یا حق

سام یکشنبه 30 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 04:33 ق.ظ

مطلب دوشنبه 02 فروردین 1383 فوق العاده بود...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد