می وزد باد سردی از توچال در سکوتی عمیق و رویاخیز برف و مهتاب و کوهسار بلند جلوهها می کند خیالانگیز خاصه بر عاشقی که بر دل خویش دارد از عشق خاطرات عزیز داند آنکس که درد من دارد.
ماه مانند دختری عاشق سر به دامان آسمان دارد. چشم او گرم گوهرافشانیست در دل شب ستاره میبارد گوئیا درد دوری از خورشید ماه را نیمه شب میآزارد. آه ! او هم چو من گرفتار است!
نقش روی پریرخی زیبا نقشبندان صفحه دل اوست. پرتوی از تبسمی مرموز روشنی بخش و شمع محفل اوست دیدگانی میان هاله نور همه جا هر زمان مقابل اوست. هر طرف روی دوست جلوهگر است
دامن دوست چو به دست آمد٬ دل به صد شوق راز میگوید گاه سر مست از شراب امید نغمهای دلنواز میگوید گاه از رنجهای تلخ فراق قصهای جانگداز میگوید. تا دلی هست هایوهویی هست
میوزد باد سردی از توچال میخرامد به سوی مغرب ماه شاعری در سکوت و خلوت شب کاغذی بیشمار کرده سیاه. به نگاه پریرخی زیبا میکند همچنان نگاه٬ نگاه آه این روشنی سپیده دم است!
سلام...وبلاگ جالبی دارید...منم تازه یه وبلاگ زدم و خواستم اگه میشه بیاید و یه نیگا بهش بندازید و نظرتونو راجع بهش بگید و در ضمن اگه تمایل داشته باشید به من لینک بدید من خوشحال میشم لینکتونو تو وبلاگم بذارم...با اجازه
دختران دشت! دختران انتظار... ...................................... تبسم شما خود بهار است... هر چند دلتان مغموم... ....................................... شعر زیباست! خسته نباشی!
قصد جانان است طمع در لب جانان کردن تو مرا بین که در این کار به جان می کوشم سلام ! با تمام امیدم به این صبح زیبا می گویم ، ای دوست ! هر زمان و هر جا که هستی موفق باشی صدر
سلام...وبلاگ جالبی دارید...منم تازه یه وبلاگ زدم و خواستم اگه میشه بیاید و یه نیگا بهش بندازید و نظرتونو راجع بهش بگید و در ضمن اگه تمایل داشته باشید به من لینک بدید من خوشحال میشم لینکتونو تو وبلاگم بذارم...با اجازه
دختران دشت!
دختران انتظار...
......................................
تبسم شما خود بهار است...
هر چند دلتان مغموم...
.......................................
شعر
زیباست!
خسته نباشی!
سلام پریدخت عزیز
فکر می کنم سکوت و خلوت و تاریکیه شبه که به نور و روشنایی و شلوغی روز معنا می بخشه ...
...
راستی من شنیده بودم خورشید ، خورشید خانومه و ماه ، پسری عاشقه که تو آسمون می گرده تا به او برسه .
...
سربلند باشی .
سلام !
قصد جانان است طمع در لب جانان کردن
تو مرا بین که در این کار به جان می کوشم
سلام ! با تمام امیدم به این صبح زیبا
می گویم ، ای دوست !
هر زمان و هر جا که هستی
موفق باشی
صدر
صبح آبی و آفتابیت بخیر
پریدخت جان ممنون بهم سر زدی. شعر زیبایی نوشتی .
باز هم به من سر بزن
امید آسمون دلت ابی و ستاره باران چون شبهای کویر باشه
دریا
سلام خوبی مرسی به من سرزدی
سلام ... شعر خیلی زیبایی بود .. موفق باشی
Salaaaaaaaam
shere ghashanghi boooooooooood
bye
سلام..وبلاگ زیبایی دارید... در ضمن از اینکه به وبلاگم سر زدید ممنون.....موفق باشید.
سلام پریدخت عزیز
با اجازت لینکت رو در وبلاگم قرار دادم
از این به بعد هر روز مهمانتم
موفق باشی