واگویه ها

در دیده‌ی من اندرا * وز چشم من بنگر مرا * زیرا برون از دیده‌ها * منزلگهی بگزیده‌ام

واگویه ها

در دیده‌ی من اندرا * وز چشم من بنگر مرا * زیرا برون از دیده‌ها * منزلگهی بگزیده‌ام

آزادی ؟! ...

" با یک دل غمگین به جهان شادی نیست

                                   تا یک ده ویران بود آبادی نیست

   تا در همه‌ی جهان یکی زندان هست

                                  در هیچ کجای عالم آزادی نیست "

نظرات 8 + ارسال نظر
پیچک سه‌شنبه 27 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 11:36 ق.ظ http://peechak.blogsky.com

شعرت رو واضح ندیدم تا نظرم رو بگم می بخشی

یاسر سه‌شنبه 27 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 11:43 ق.ظ http://manofereshte.blogsky.com

سلام پریا
آزادی مفهومی است که در ته چشمان تو معنا می شود .
سر بزن . منتظرم . دوستت دارم آسمونی...

[ بدون نام ] سه‌شنبه 27 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 01:52 ب.ظ

۱۸ تیر روز اتحاد .. روز سرنگونیه استبداد!
همه با هم ....
۶۰ میلیون ایرانی....
یک صدا....
؛؛ ایرانی اتحاد .... مرگ بر استبداد ؛؛

در ۱۸ تیر ... روز سرنگونی روز آزادی

نگاه سه‌شنبه 27 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 02:09 ب.ظ http://shouka.blogsky.com

روزی روزگاری...
زمین بود
پر زندان
عده ای قدرت داشتند و....

ققنوس سه‌شنبه 27 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 08:00 ب.ظ http://lord.blogsky.com

از بابت لینک خیلی ممنون ... در اولین فرصت میلینکمت ...
موفق باشی... در مورد این شعرت هم باید بگم درسته ... وجود یک لکه ی سیاه روی یک پارچه ی سفید سفیدی مطلق رو از پارچه میگیره ..

خانم گل سه‌شنبه 27 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 11:44 ب.ظ http://www.river.blogsky.com

نمی دونم چی بگم
فقط کامنت گذاشتم که بدونی اومدم
من که مثل تو نیستم
در ضمن به زودی لینک خود را در رودلاگ خواهی دید

مسیح چهارشنبه 28 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 12:48 ق.ظ http://aaddee.blogsky.com/

سلام بر پریدخت عزیز

مسلمه که تو این دنیا آزادی نیست ...

معلومه که تو این دنیا شادی واقعی وجود نداره ...

این غم مشترک همه ی پارسایان تاریخ بشریته که چرا عده ای قدر گوهر ناب وجودی خود را نمی دانند و ...

... یا برای دیگران زندان و غم تدارک می بینند ... و یا برای خود .

خوب ، زندان فقط جایی نیست که یک عده مبارز راه آزادی ، یا ... یا کلاه بردار و دزد و جانی را در آن ، جا دهند .

هرچند که دانایان و پارسایان برای دسته ی اخیر از زندانیها ( حتی خطرناکترین آنها ) نیز ناراحت و نگرانند ...

اما زندان جهل و نادانی پسندی و خود پسندی و خود ناشناسی و خدا ناشناسی و مردم گریزی و حق گریزی و عدل ستیزی و هر کس جز خود ستیزی و ... به همراه زندانیان این زندانهای مخوف نیز محتاج و مستحق پاکترین

و عمیق ترین توجهات و احساسات دلسوزانه هستند... احساساتی که می تواند این دنیایی را که « مایه ی پستیها » یش خوانده ای برای دارنده ی خود به سکویی برای پرش به جایی تبدیل کند که در آنجا « به جز خدا نبیند » ...

فراموش نکنیم که راه بهشت و سعادت از همین دنیای پست می گذرد و هرچند پلیدیهای بی شماری را در خود جای داده ، اما پاکترین و خالصنرین انسانهای تاریخ نیز ناگزیر از عبور از همین دالان بوده اند .

فکر می کنم اگر با این دید به دنیای پست بنگریم شاید بتوانیم آن را زیبا نیز ببینیم . البته فکر می کنم برای تحقق این امر باید برای خود جایی در مکانی مناسب دست و پا کنیم ...

اشعارت را دوست دارم و اگر می بینی که کم برایت پیام می گذارم به این خاطر است که به جای پاسخ دادن ، بیشتر ، به آنها می اندیشم .

سربلند و شاعر و ایرانی باشی .

عمو رضا چهارشنبه 28 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 01:07 ق.ظ http://amooreza.blogsky.com

سلام پریدخت
زیبا بود.
شاد باشی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد