سلام... خسته نباشید... وبلاگ خوبی دارید... من سجاد هستم... اگه با تبادل لینک موافقید من را با نام "سجاد ام ال بی کی" لینک کنید و خبر بدهید تا شما را با چه نامی لینک کنم.... ممنون سجاد
بیژن
پنجشنبه 12 شهریورماه سال 1388 ساعت 11:31 ق.ظ
تو که آهسته می خوانی قنوت گریه هایت را // میان ربنای سبز دستانت دعایم کن سلام پریدخت عزیز خوب هستی؟ بابا یه نیم نگاهی به این بنده حقیر بکن انشالا هرکجا که هستی سالم وتندرست باشی.
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
سلام... خسته نباشید... وبلاگ خوبی دارید... من سجاد هستم... اگه با تبادل لینک موافقید من را با نام "سجاد ام ال بی کی" لینک کنید و خبر بدهید تا شما را با چه نامی لینک کنم.... ممنون سجاد
حالتی رفت که محراب به فریاد آمد
وقتی دعا میکنی ... یادم کن
پریدخت نازنین یادرودی گرم .......
لب بود ونیایشی و خدایی که سالهاست مرده است
ودست دعایی که در آسمان خشک شده است
ومن بودم وتو وحقیقتی ماواری دروغ وخرافات ..
به دعای ما باران نیامد
محراب ما درگاه یار بود که غم واندوه زمان را فریاد می زد
خدایان مرده اند........... وآسوده درگورهای بی نام ونشان
ومن در درزمین بدنبال آگاهی پنهان شده ودرب های قفل شده
تندرست وموفق وشادکام باشی
خسته نباشی سهیک جان!
...
باشد وقتی دیگر
خستهام...
حدیث درد فراق با او گذاشتن
پنهانی و در سکوت
با اشارتهای دل
نوسانات چشم
سلام
سلام شعر قشنگیه لحن شعر شما آدمو یاد شعر باغ اخوان میندازه خوشحال میشم به وبلاگ ما هم سری بزنید نظر بدید
سلام پریدخت عزیز
:)
به به
منم می بینم که ...
:))))))))
...
خسته نباشی
...
"من" بود و "تو"یی:
نماز و محرابی! ...
...
و در آن حال
حالتی رفت
که از آن پس
تو بودی آنچه باقیست
...
سربلند بمونی و ایرونی
تو که آهسته می خوانی قنوت گریه هایت را // میان ربنای سبز دستانت دعایم کن
سلام پریدخت عزیز
خوب هستی؟
بابا یه نیم نگاهی به این بنده حقیر بکن
انشالا هرکجا که هستی سالم وتندرست باشی.