واگویه ها

در دیده‌ی من اندرا * وز چشم من بنگر مرا * زیرا برون از دیده‌ها * منزلگهی بگزیده‌ام

واگویه ها

در دیده‌ی من اندرا * وز چشم من بنگر مرا * زیرا برون از دیده‌ها * منزلگهی بگزیده‌ام

زخم ؟! ...

 

دستی که زخم می زند ناپیداست

                                         اما زخم ،

                                                        - عریان تر از طلوع آینه در روز است

شاید که تن به تیغ دوست سپردن

                                        راهی به سوی تست ...

 

دوستی دیگر ، دستی دیگر ، و ... زخمی دیگر ...

نظرات 9 + ارسال نظر
مسیح یکشنبه 1 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 01:37 ق.ظ

سلام پریدخت عزیز

می دونم بد سلیقگیه نوشتنش اما

می گن بچه تا زمین نخوره راه رفتن یاد نمی گیره !!!

تحقق فعل زخم زدن/خوردن همیشه هم به تیغ نیاز نداره

گاهی زخم

نتیجه ی طبیعی دوستیه

البته بعضیا می گن

چو بستر زخاک است و بالین زخشت
درختى چرا باید امروز کشت

که هرچند چرخ از برش بگذرد
تنش خون خورد بار کین پرورد

اما بالاخره

باغچه ی حیات دنیا !

یه همچی خواصی هم داره ...

امیدوارم زخمی نخوری توی زندگی

و مهمتر از اون این که

زخم از نارفیق نخوری

که از دوست

هر چه رسد نیکوست

...

سربلند بمونی و ایرونی

[ بدون نام ] یکشنبه 1 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 01:52 ق.ظ

بازم سلام

راستش دلم نیومد اینم نگم

الان که کامنت می نوشتم

داشتم به آهنگ عادی هم گوش می دادم

می دونی که عربی نمی دونم

اما این یه تیکشو می تونم تشخیص بدم که می گه :

عادی عادی تجرحنی تجرحنی بهواک !!!

:)

دری به سوی نگاه یکشنبه 1 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 05:00 ب.ظ http://sms.neylog.com/

سلام پری خانم
چه عجب از خواب تابستونی بیدار شدی!
حالا چرا زخم؟
از کی زخم دیدی ؟


چشمی در زخم ...
آنقدر پیش را به پیش راندم
که هرچه پیش بود پس شد
و سپس، بی پس، افتاد در چشم‌ها
وقتی خدا خداحافظی می‌شد
شلاق و تسمه در هوا مبادله کردند
زخم ِ دریده را
تا من
خود را بچینم
در زخم چشم بود
- چشم ِمیان زخم-
چشم ِمیان ِزخم برای زخم، میان بود
میانِ مردمکِ زخم
چشم، میان بود
و در میان زخم، زخم ِچشم ِآدمیان بود
نزدیک ِ پوست دور می‌شدم از پوست
و باز پوست، میان می‌خواست
و باز پوست،چشم ِ آدمیان می‌خواست
خیره و دریده در مبادله‌ی زخم
میان زخم، چشم
میان چشم، زخم
میانِ ا ین میانِ آن
هوا را به دندان گرفتم و در پوست دور تر از پوست گریختم
تا ارتفاع زخم
تا انتهای چشم.

ایمان دوشنبه 2 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 04:16 ق.ظ http://freeiman.blogfa.com

سلام
معلوم هست چی شده ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خودت میدونی چی میگم ...............................

..............................................

آخرین ترانه ی باران پنج‌شنبه 5 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 10:07 ق.ظ http://www.tabar.blogsky.com

پری دخت نازنین بادرودی گرم

چندان بااین فرضیه موافق نیستم چون اگردرانتخاب دوست وهمنشین دقت کنیم بی شک دوست راازنارقیق بازخواهیم شناخت......
بنابراین درانتخاب دوست نباید تحت تاثیرچرب زبانی وتظاهربه دوستی افراد گردید
دوست واقعی یک چهره دارد وبی نقاب است..... دروغ نمی گوید وراست کرداراست وخودراپشت واژه های شیرین ودلچسب پنهان نمی کند...
دوست خوب چاپلوسی وخودشیرینی نمی کند وصاف وصادق وروراست است....... ودرآخراینکه دوست خوب کسی است که ازتوتعریف بیدلیل نمی کند وتورا همانگونه که هستی باتمامی نقاط مثبت ومنفی می بیند وسعی درتصحیح وتشویق تومی نماید بنابراین قبل ازاینکه به این نتیجه تلخ برسی تلاش کن درانتخاب دوست دقت فراوان بنمایی..
دوست خنجردردست وخنده برلب ندارد
وبایستی سعی کرد خنده اورادرکنارخنجرخشم وکینی که درپشت خود پنهان کرده دید......
بهرروی بنده به دوستی باشما افتخارمی کنم

ارادتمند ودوستدار همیشگی شماخانم هنرمند بااحساس
سهیک...... آخرین ترانه باران

مهران پنج‌شنبه 5 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 09:20 ب.ظ http://bobogoal.blogsky.com

سلام . چه خبرها ؟ کم پیدا شدی ٬ خانم خانم ها ؟
اگر منظورت اینه که بیشتر زخم ها را دوست ها بر تن دیگری می زنند باید بگم که دوست می تونه : نقش شمشیر دو لبه را بازی کنه ؛ دوست خوب می تونه نه تنها در خیلی از موارد مرحم زخم و درد ما باشه ( حتما بارها شنیدی که میگن دوست خوب می تونه از خواهر و برادر هم به آدم نزدیک باشه )‌
و حتی من میگم می تونه ی مشاور خوب هم باشه . اما دوست بد هم نه تنها می تونه خود زخم باشه بلکه می تونه نمک روی زخم هم باشه .
اما همه زخم ها اثردست دوست ها نیستند چون یک سری از زخم ها را خودمون به تن خودمون می زنیم جائی که معانی را - موقعیت ها را - ...... خوب درک نکنیم . یعنی اینکه : یک سری از زخم ها ناشی از اشتباهات ما هستند .
اما درد ناشی از این دو نوع زخم با هم خیلی تفاوت دارند : یکی سوزش ناشی از غرور مفرط و عدم واقع بینی و سهل انگاری . دیگری درد ناشی از خیانت و فریب خوردگی و حس بد پشیمانی از اطمینان به دیگران . اما به قول خودت هم زخم و هم آن دست مثل خورشید روشن هستند .

مسیح جمعه 6 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 02:04 ق.ظ http://aaddee.blogsky.com/

یه سلام دیگه

:)

نمی خوام با کلمات بازی کنم
ولی دشمن دوست نما
و همین طور
دوست بدتر از دشمن !!
از من و توئی که نتونستیم خوب بشناسیمش و
تشخیصش بدیم

تنها یه اسم داره :

دوست

:)

بقیه ی چیزایی که به این اسم می چسبن

دیگه اسم نیستن

شاید بشه بهشون صفت گفت

اگه دوستی با دشمن آگاهانه و از روی اختیار باشه که

دیگه جای هیچ گله ای دشمن دوست نما نیست

و اگه این دوستی از روی نا آگاهی یا غفلت باشه

هر چند می شه از او هم گله کرد

اما

گله ی اصلی به خودمون برمیگرده که

شرایطی رو ایجاد کردیم که

در دام او بیفتیم

می گن

هر فردی رو می شه از راه شناختن دوستانش شناخت !

یه تعبیر این حرف اینه که
کسی که دوستان خوبی نداره
خودشم مثل اونا بوده که اونا برای دوستی پسندیده !!

اما مسیح عادی می گه شاید
ترکیب جمعیتی دوستان هر شخصی
برگرده به طرز فکر و رفتار و گفتار خود همون شخص

اگه من سر راه دوستی قرار می گیرم که در واقع دشمن منه
شاید باید ببینم چه رفتاری داشتم توی زندگیم وچه ادعایی کردم توی زندگیم که
زندگی اون فردو به عنوان دوست سر راهم قرار داده تا آزمایشم کنه
...
پریدخت عزیز
به نظر مسیح عادی
توی این دنیای در حال تغییر دائمی
هیچ چیز مادی ای ثابت و مطلق نیست که بشه تا ابد بهش اطمینان داشت
اینه که
دوست رو هم باید هر لحظه شناخت و
تغییراتشو متوجه شد

متاسفانه
در خیلی از موارد
ما متوجه می شیم که دوستی که به دوستی برگزیدیم
دیگه اون شرایطی که باعث انتخابش به عنوان دوست شده رو نداره
اما با رودرواسی یا یه چیزی تو همون مایه ها
تحملش می کنیم

و در نهایت
مجبور به پرداخت تاوانشم می شیم

اگه عقل و منطق احتیاط منطقی سرلوحه ی تصمیم گیریامون باشه

دیگه به صرف دوستی
به هر چیزی که از جانب دوست بهمون ارائه می شه اعتماد نمی کنیم

اما
با همه ی این حرفا
وقتی کسی رو به دوستی برمی گزینیم
پیشاپیش هزینه های احتمالیشم پذیرفتیم

اینه که
شاید بهتر باشه به جای گله از دشمن دوست نما
یا دوست بدتر از دشمن
از هر زخمی که می خوریم
درس لازمو بگیریم
برای پیش گیری از زخمهای بعدی
که می تونیم از دوستهای بعدی بخوریم
...
فکر کنم زیاد نوشتم
می ترسم کسی اعتراض کنه
پس
فعلا
...

سربلند بمونی و ایرونی

مسیح جمعه 6 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 02:11 ق.ظ

بازم سلام

از من و توئی = از نظر من و توئی

گله ای دشمن = گله ای از دشمن

اونا برای دوستی = اونارو برای دوستی

منطق احتیاط منطقی = منطق و احتیاط منطقی

A..$@$...M یکشنبه 6 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 12:45 ق.ظ http://www.deltangiii.blogsky.com

سلام
خوبی
من اپم
بیاین دیگخ
شما هم اپ کنین دیگه
دلتنگیم
بای

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد