خورشید آخرین غروب خزان پشت کوه رفت
امشب شب تولد نوروز دیگریست
فرشی ز برف بر سر راهش گشودهاند
چون نوعروس کرده به بَر جامه سپید
تق تق
صدای کیست؟
این وقت شب چه کسی کوبه میزند؟
بگشای در
یلداست آمده
آورده با خودش
آجیل و هندوانه و ظرفی پر از انار
انجیر و توت خشک
در دست دیگرش
مهر و صفا و عشق و محبت
گل امید
در گوشه اتاق
کرسیست برقرار
جمعند دور آن
از کوچک و بزرگ
دیوان خواجه حافظ و مادربزرگ و فال
پس شام چله کو؟
یک قرض نان سنگک و یک کاسه آش داغ
فصل خزان سفرت بی خطر، برو
ای اولین سفیر فصل زمستان
خوش آمدی
جاوید باد سنت نیکوی این دیار
نوروز بیبهار
یلدای بیقرار ...
سلام گلللللللللللللم:
بسیار به موقع بود این پست قشنگت
باید صد آفرین گفت به این حافظه ای
که همیشه همه ایاد رو به خاطر داری.
انشالله که صدها سال عمر باعزت
برسر این وبلاگ نویسان خوش اخلاق
ودارای مرام باشید که این ایاد مبارک
را یادآوری می کنید.
بازهم این افتخار اولین نفر نصیب من شد
که کامنت اول رو من نوشتم:(
دوستدار شما........
همیشه تندرست و سلامت باشید
انشالله که چنین روزی نصیبمان بشه:
چون تیر رها گشتـه ز چلّـه شده ایم!
مهمان شمــا در شب چلّـه شده ایم!
از برکت ایـن سفــره ی الــوان شما
تا خرخره خورده،چاق و چلّـه شده ایم
این شعر مال کیه پری جان؟
سلام. مطالبتون زیباست فضای مدرسه ای که گفتید خواستنیه . مدینه فاضله ایه که . . .
به امید ظهور دولت یار- پاک باشید و رستگار
********************************
بسیار زیبا بود
چه تازگی ای دارد این پست
مخصوصا عکس ان
مرا باز بی قرار این خط کرد
دوست دارم به غایت این خط را
یلداست آمده
آورده با خودش
آجیل و هندوانه و ظرفی پر از انار
انجیر و توت خشک
در دست دیگرش
مهر و صفا و عشق و
خیاییییییییییییییییییییییییییی ناز بود
راستی وبلاگم میخواد تقدیم بشه به خیریه یه سر بزن
سلامعزیزم
منظورم این بود که مفهوم هایکو اینه
سلام پریدخت عزیز
:)
عجب شب چله ای بوده اینجا و مسیح عادی جاش خالی مونده !
همیشه بهترین انتخابارو داری برای واگویه کردن
البته نمی دونم این بار واگویه کردی
یا از خودت نوشتی
اما در هر حال
عالیه
...
ممنون که با همه ی مشغله ها
بازم وقت گذاشتی و برای مسیح عادی اون کامنتو نوشتی
حس کردم که یه جایی از کامنتت شبیه نوعی گله گذاریه
هر چند حق داری که از مسیح عادی دلخور باشی
اما فکر نمی کنی یه کمی بی انصافی کرده باشی ؟
آخه مسیح عادی کجا و طبع شعر کجا ؟!!!!
مسیح عادی گاهی وقتا که خیلی جو گیر می شه
یا یه تیکه از ترانه ای قدیمیو می نویسه و
یام نهایش اینه که یه سری کلماتموزونواره رو ردیف می کنه پشت سر هم که
اصلا نمی شه بهشون شعر گفت و
همین کارم
شروعش از همین کامنتینگ وبلاگ واگویه ها بوده
یادم نیست چی بود
ولی شاید یادت باشه که برام نوشتی
.. کم کم دارم حفظ می شمش !
اگه مسیح بی هنر به خودش اجازه ی تکرار چنین کاریو داده
فقط و فقط نتیجه ی تشویق پریدخت بوده و
بعدهام دو سه دوست با محبت دیگه
که این موضوع
در اصل قضیه که
سر در نیاوردن مسیح عادی از شعر و شاعریه خللی ایجاد نمی کنه
:)
راستی
نکنه این همون ترانه شب یلدا باشه که نوشتی ؟
قولت که یادت نرفته ؟
می دونم که یه روزی بالاخره این اتفاق می افته
:)
همیشه منتظر کامنتای با ارزشت هستم
مخصوصا وقتی می گی می ری ناهار بخوری و برگردی
:)
سربلند بمونی و ایرونی