واگویه ها

در دیده‌ی من اندرا * وز چشم من بنگر مرا * زیرا برون از دیده‌ها * منزلگهی بگزیده‌ام

واگویه ها

در دیده‌ی من اندرا * وز چشم من بنگر مرا * زیرا برون از دیده‌ها * منزلگهی بگزیده‌ام

تنهای منظره ! ...

کاج های زیادی بلند .
زاغ های زیادی سیاه .
آسمان به اندازه آبی .
سنگچین ها ٬ تماشا ٬ تجرد .
کوچه باغ فرارفته تا هیچ .
ناودان مزین به گنجشک .
آفتاب صریح .
خاک خشنود .


چشم تا کار می کرد
هوش پاییز بود .


ای عجیب قشنگ !
با نگاهی پر از لفظ مرطوب
مثل خوابی پر از لکنت سبز یک باغ ٬
چشم هایی شبیه حیای مشبک ٬
پلک های مردد
مثل انگشت های پریشان خواب مسافر !
زیر بیداری بیدهای لب رود
انس
مثل یک مشت خاکستر محرمانه
روی گرمای ادرک پاشیده می شد .
فکر
آهسته بود .
آرزو دور بود
مثل مرغی که روی درخت حکایت بخواند .


در کجاهای پاییزهایی که خواهند آمد
یک دهان مشجر
 از سفرهای خوب
حرف خواهد زد ؟! ...

نظرات 18 + ارسال نظر
[ بدون نام ] یکشنبه 12 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 10:08 ب.ظ

;)

مسیح یکشنبه 12 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 10:40 ب.ظ http://aaddee.blogsky.com/

سلام

عید بر عاشقان مبارک باد

در کجاهای پاییزهایی که خواهند آمد
یک دهان مشجر
از سفرهای خوب
حرف خواهد زد ؟! ...

:)

امیدوارم سفر زندگیت مصداق همه ی سفرهای خوب باشه

:)

اول که نشدم

ولی فکر کنم همینم از سرم زیاده

:)

سربلند بمونی و ایرونی

هیچکس دوشنبه 13 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 08:43 ب.ظ http://hichkas-ptl.blogsky.com

سلام
پاییز امسال خیلی عجول بود، مثل شیطون!
پیروز باشی.

دری به سوی نگاه سه‌شنبه 14 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 09:43 ق.ظ

سلام پری خانم
زیبا بود
کم پیدا شدی؟

مهتاب چهارشنبه 15 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 12:27 ب.ظ http://mahtab133.tk

سلام دل نوشته قشنگی بود اما خیلی دیر آپ می کنی
من لینکت میکنم به من سر بزن
اگه دوست داری لینکم کن

آخرین ترانه ی باران جمعه 17 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 02:30 ب.ظ http://www.tabar.blogsky.com

پری دخت نازنین بادرودی گرم.........

خوبی نازنین؟
هوش پا ئیز.......... هنگانه درخودفرورفتن

برای تامل
برای تفکر
خوابی زاینده
باردار......... داری سه ماهه طبیعت
برای زایش بهار...
برگرریز های اززندگی لبریز
چرخش زیبائئ از طبیعت..... هستی
(هرکونکند فهمی زین کلک خیال انگیز؟؟؟)
............ پائیز گرچه خواب می نماید
ولی خواب نیست
شایدطبیعت عریان می شود
تا بما بگوید........... درزیززیبائی های بظاهرسرشار
......... بی شک زازهای نهفتی هم هست
.........رازهای نگفته
شعرههای نسروده
........ دردهای تلنبارشده
..زمزمه های درهم تنیده
............. هستم...... می مانم...... می خوانم
حتی اگرترانه ام رابادبا خودببرد
دست از خواندن...... نخواهم شست
.... هرروزبلندتر...... هرآن رساتر
... خامه کهنه وقدیمی تازه دردستانم خواب شکفتن کرده اند
......... (ومن چه خرسندم امروز وچه اندازه تنم هشیاراست)
ازبازترین پنجره فریاد خواهم کشید
آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآ ی.... آدمهااااااااااااااااااااااااااااااااااااا!
.......
برای تو نازنین بهترین آرزوهارادارم امیدوارم در همه دوره های زندگی ات موفق وبهروزباشی......
اگرمهلتی یافتی با شما سخنی چنددارد
بدرود.......... یار هچنان مانده قدیمی

مهرشاد یکشنبه 19 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 09:04 ب.ظ http://www.darkroom.blogfa.com

سلام عزیزم...خیلی قشنگ بود
منم آپیدم ...بهم سر بزن

مسیح چهارشنبه 22 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 12:37 ق.ظ http://aaddee.blogsky.com/

سلام آبجی پریدخت

:)

ممنووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووون

:)

...

یاسین جمعه 24 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 02:59 ق.ظ http://yasin1361

سلام ... اومدم ازت گله کنم ...چرا دیگه وبلاگم نمیای؟؟؟منکه با پی ام و ایمیل خبرت می کنم...می دونم سرت شلوغه ولی چون از اون آشناهای قدیمی هستی ، دوست دارم به وبلاگم بیای :)
جدیدا را که وللشون کن ;)
بیا منتظرم ....

سروناز یکشنبه 26 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 04:22 ب.ظ http://sarv-e-naz.blogsky.com

سلام خوبی پریدخت جون
ببخشید که نیومده ام آخه من نیومده بودم
زیبا بود مثل همیشه
شاد باشی

مهران چهارشنبه 29 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 12:31 ق.ظ http://bobogoal.blogsky.com

سلام . چطوری پری دریائی ؟! شما هم که دیر آپ می کنی ؟!
شاید هم داره حرف میزنه و من و تو خوابیم ؟ شاید شعاری باشه اما واقعا همه روزها و همه فصل های خدا حرف میزنند اما نه با دهان مشجر بلکه با زمزمه ای به آرامی نفس کشیدن من و شما ٬ با زیبائی آواز خواندن بلیل های آزاد در دل جنگل . اما این که چی میگن را باید خیلی به صاحبشون نزدیک باشی تا بتونی برای خودت ترجمه کنی .
راستی : از کی تا حالا پری ما این قدر بد اخلاق شده ؟! هان هان ؟! حالا دیگه ازدواج مسحره است ؟! نمی گی که به واسطه همین امر خیره که : پدر و مادرهای ما می تونند از دست ما اژدها های آتشین خلاص بشوند و بقیه عمرشون را برای خودشون زندگی کنند ؟ از کنار همین امر خیر کلی ها نان می خورند ؟ توی این کمبود کار ٬ بواسطه ازدواج یک عده ای برای مدتی هم که شده سر کار گذاشته می شوند ؟!
اوضاع رو به راه است آبجی ؟ بد خواه داری آدرس بده ٬ فردا جنازه اش رو تحویل بگیر .
حیلی زود بر می گردم .

سالی چهارشنبه 29 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 09:14 ب.ظ http://blueclue.blogsky.com

چه زیبا و دلنشین می نویسید.

یاسین پنج‌شنبه 30 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 10:28 ق.ظ

سلام
شما برای ما همیشه با معرفتید :)

سکوت دوشنبه 4 دی‌ماه سال 1385 ساعت 07:30 ب.ظ

سلام. خوبی؟

ایمان دوشنبه 4 دی‌ماه سال 1385 ساعت 09:44 ب.ظ

من هم پاییز رو دوست دارم
چون زیباست

مسیح چهارشنبه 6 دی‌ماه سال 1385 ساعت 01:26 ق.ظ http://http:/

سلاااااااااااام آبجی خانوم

:)

دستت درد نکنه با اون پست زیبایی که زحمتشو کشیدی

یکی از آرزوهای مسیحو تحقق بخشیدی

:)

سربلند بمونی و ایرونی

رامین پنج‌شنبه 14 دی‌ماه سال 1385 ساعت 09:53 ق.ظ

او رفت و من نشناختمش . در تمام میخکهای سر هر دیوار، آواز غریبش



را شنیدم



اما نشناختمش. همانگونه که بغضهای گاه و بیگاهم را نشناختم.



فقط آنقدر او را شناختم که در سایه های افتاده به کلامش، به دنبال جای



پای خدا باشم

یاسین دوشنبه 18 دی‌ماه سال 1385 ساعت 06:30 ق.ظ http://Yasin1361

سلام بر خانم با معرفت عشق برف :)
خوبی شما ;)
عید اومده ها ....به خاطر حداقل این به روز تعطیلی ، بیا نت :D
وبلاگ در پیتی ما هم به روزه :))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد