سلام پری جونم . کم پیدائی ! میدونی اگر همین نجواها نبودند چی میشد ؟ چه بلائی سر دلهای ما آدمها میافتاد ؟ همه شون از غصه می ترکیدند . وقتی که نمی تونی حرف دلت را با کسی بزنی با خودت نجوا می کنی و حداقل برای دلت درد دل میکنی . ی موقع هائی هم تنها راه را سکوت کردن می بینی چون توی بعضی مواقع حرف زدن می تونه شعله درددل ما رو شدیدتر بکنه و همه چیز بدتر بشه . توی این نجواها هم شادی است و هم غم ٬ هم دوستی است و هم دشمنی . مثل اینکه طوفانی درراه و هر لحظه هم به زندگی من نزدیک تر میشه ٬ دعایم کن .
سلام پری جونم! مبارکه طرح نو !! تبریک میگم که تونستی دوباره مثل روز اولش برگردونی. در ضمن : گاهی وقتا هم سکوت باید کرد و با زبان گنجشگ و برگ سخن باید گفت ٬ چون حنجره ای برای فریاد نمانده... به هر حال خو گرفته ایم.. پاینده باشی و سرفراز ٬مهربون
پری جان با درودی گرم ومهرافشان................*** بسیار زیبا بود.......آری ما سکوت راهم بافریاد می نویسیم برای نوشتن آزادی و از آدگی از دریا و جنگل و باد و موج واوج کمک می گیریم.. ازآن اسب بادپا از همه سواران چالاک وپیاده روان غمناک ازکوه....قله...ازابر...باران کژی ها را زشتی ها را پلیدی ها را باید پاک کنیم..حتی بااشک چشم هایمان آهای....گردنه بندان...رهزنان...غارتگران که در پشت هر تپه نامیدانه فایم شده اید وقتش که شد تپه ها را برسرتان آوار می کنیم ........خامه ات روان...بنویس ازشوروشوق و آزادگی وآزادی تا بلندای رسیدن...باتو و در کنار توهستم ای بانوی آفتابی........ای همیشه سبز ......................... تندرستی و شادکامی ات را آرزو می کنم باعشق.........تا.........عشق
سلام دوست عزیز من همانند خیلیها عقیده دارم عشق و دوست داشتن از یک جنسه از جنس خواستن فرق این دو به نظرم در کمیت نه در نوع آیا میتوان به چیزی عشق داشت و او را دوست نداشت؟ و در اخر از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر یادگاری که در این گنبد دوار بماند خوشجحال میشم از نظراتت اگر اشتباه می نویسم برام بنویسی
ای آبجی ! دلت خوشه ها ! مهران روزهای معمولی اش کسی نبود که جلوی طوفان بایسته چه برسه به حالاش که یک ماه کامل هم روزه گرفته و ازش فقط چند تا استحوان باقی مانده ( چیزی تو مایه های اسکلت های آناتومی ) . فعلا که اوضاع خیلی خیلی بد نیست اما باید منتظر آینده بود شاید ..... البته همه چیز دست خداست . آپدیت شد .
سلام پری جونم خوبی خانومی؟ روشن تر از خاموشی چراغی ندیدم و سخنی به از بی سخنی نشنیدم عزیزم خوشحال می شم بازم با حضورت وبلاگمو روشن کنی با بهترین ارزوها موفق باشی
دوست نازنین با درودی فراوان وقت سکوت نیست وقت است که پاره کنیم پرده های شب کاین شب زخمی وحزین دیریست در فکررفتن است ......باری سکوت ما...مهلتی است برای شب بایدشکست حتی به گفته شما بازبان گنجشک گفت اماگفت......بی درنگ که وقت سکوت نیست. .................. شادوسالم هم چنان پویائی ات را آرزو می کنم
گفتم حافظ رو باز کنم هر چی اومد بنویسم می دونی چی اومد.... مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم هوا داران کویش را چو جان خویشتن دارم.... بیا پیش ما هرچند پری اسمی هست واسه من هم مقدس هم نفرین شده!اما باز منتظرم ................ ....oooO.............. .....(....)...Oooo... ......)../.....(....).... .....(_/.......)../..... ...............(_/....... ... I WAS ............ .......... HERE ......
سلام پری جان: بدو پرسیدم که چرا کردی گرفتار عشقم بزان گفت چه بایستی تو را هدیه والاتر از عاشقی کردن واقعا که عشق هدیه است که نازنین خدا به هر کسی لطف اش را نمیکنه. پری جان من به طور اتفاقی به وبلاگت بر خوردم. به راستی که خیلی پر محتوا و دلنشین است. آرزوی موفقیت در تمام مراحل زندگی ات را دارم. گر کنی گذری ز کلبه ما پر کنی زمهرت دلم را سبز باشی ای هم قبیله محمد همیشه عاشق
سلام پری جونم . کم پیدائی !
میدونی اگر همین نجواها نبودند چی میشد ؟ چه بلائی سر دلهای ما آدمها میافتاد ؟ همه شون از غصه می ترکیدند . وقتی که نمی تونی حرف دلت را با کسی بزنی با خودت نجوا می کنی و حداقل برای دلت درد دل میکنی . ی موقع هائی هم تنها راه را سکوت کردن می بینی چون توی بعضی مواقع حرف زدن می تونه شعله درددل ما رو شدیدتر بکنه و همه چیز بدتر بشه . توی این نجواها هم شادی است و هم غم ٬ هم دوستی است و هم دشمنی .
مثل اینکه طوفانی درراه و هر لحظه هم به زندگی من نزدیک تر میشه ٬ دعایم کن .
سلاااااااااااااااااااااااااااام
سلاااااااااااااااااااااااااام
مطمئن بودم
که هر کی نتونه
آبجی پریدخت می تونه دوباره وبلاگ قشنگ خودشو رو به راه کنه
:)
تبریــــــــــــــــــــــــــــــک می گم
سربلند بمونی و ایرونی
سلام
پری جون
و عشق عشق است
سلام مامان پری چطوری؟؟؟ منو از یاد بردی به زودی؟
سلام پری جونم!
مبارکه طرح نو !! تبریک میگم که تونستی دوباره مثل روز اولش برگردونی.
در ضمن : گاهی وقتا هم سکوت باید کرد و با زبان گنجشگ و برگ سخن باید گفت ٬ چون حنجره ای برای فریاد نمانده...
به هر حال خو گرفته ایم..
پاینده باشی و سرفراز ٬مهربون
پری جان با درودی گرم ومهرافشان................***
بسیار زیبا بود.......آری ما سکوت راهم بافریاد می نویسیم
برای نوشتن آزادی و از آدگی از دریا و جنگل و باد و موج
واوج کمک می گیریم..
ازآن اسب بادپا
از همه سواران چالاک
وپیاده روان غمناک
ازکوه....قله...ازابر...باران
کژی ها را زشتی ها را پلیدی ها را
باید پاک کنیم..حتی بااشک چشم هایمان
آهای....گردنه بندان...رهزنان...غارتگران
که در پشت هر تپه نامیدانه فایم شده اید
وقتش که شد تپه ها را برسرتان آوار می کنیم
........خامه ات روان...بنویس ازشوروشوق و آزادگی وآزادی
تا بلندای رسیدن...باتو و در کنار توهستم
ای بانوی آفتابی........ای همیشه سبز
.........................
تندرستی و شادکامی ات را آرزو می کنم
باعشق.........تا.........عشق
پری جون سلام
عزیزم می شه راهنماییم کنی چه طور می شه برای وبلاگ آهنگ گذاشت و قالب بندی اش کرد؟
موفق باشی عزیزم
با بهترین آرزوها محبوبه
سلام
خویی پریدخت جون
وبلاگتو دوباره بازسازی کردی بهت تبریک میگم
متن قشنگتم خوندم
موفق باشی عزیز
سکوت من تا ابد ... دیگر بهانه ای برای نوشتن ندارم
سلام دوست عزیز
من همانند خیلیها عقیده دارم عشق و دوست داشتن از یک جنسه
از جنس خواستن
فرق این دو به نظرم در کمیت نه در نوع
آیا میتوان به چیزی عشق داشت و او را دوست نداشت؟
و در اخر
از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر
یادگاری که در این گنبد دوار بماند
خوشجحال میشم از نظراتت
اگر اشتباه می نویسم برام بنویسی
ای آبجی ! دلت خوشه ها ! مهران روزهای معمولی اش کسی نبود که جلوی طوفان بایسته چه برسه به حالاش که یک ماه کامل هم روزه گرفته و ازش فقط چند تا استحوان باقی مانده ( چیزی تو مایه های اسکلت های آناتومی ) .
فعلا که اوضاع خیلی خیلی بد نیست اما باید منتظر آینده بود شاید ..... البته همه چیز دست خداست .
آپدیت شد .
سکوت .. آزادی ! فریاد
سلام پری جونم
خوبی خانومی؟
روشن تر از خاموشی چراغی ندیدم
و سخنی به از بی سخنی نشنیدم
عزیزم خوشحال می شم بازم با حضورت وبلاگمو روشن کنی
با بهترین ارزوها موفق باشی
درود - سکوتی که آخرش آزادی باشه چه لذتبخش است /.
دوست نازنینم درود..
نوح وکشتی و توفان....ازافسانه تا حقیقت.
................سیب آوردم سیب...سیب سرخ خورشید
دوست نازنین با درودی فراوان
وقت سکوت نیست
وقت است که پاره کنیم پرده های شب
کاین شب زخمی وحزین
دیریست در فکررفتن است
......باری سکوت ما...مهلتی است برای شب
بایدشکست حتی به گفته شما بازبان گنجشک گفت
اماگفت......بی درنگ
که وقت سکوت نیست.
..................
شادوسالم هم چنان پویائی ات را آرزو می کنم
گفتم حافظ رو باز کنم هر چی اومد بنویسم می دونی چی اومد....
مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
هوا داران کویش را چو جان خویشتن دارم....
بیا پیش ما هرچند پری اسمی هست واسه من هم مقدس هم نفرین شده!اما باز منتظرم
................
....oooO..............
.....(....)...Oooo...
......)../.....(....)....
.....(_/.......)../.....
...............(_/.......
... I WAS ............
.......... HERE ......
سلام پری جان:
بدو پرسیدم که چرا کردی گرفتار عشقم
بزان گفت چه بایستی تو را هدیه والاتر از عاشقی کردن
واقعا که عشق هدیه است که نازنین خدا به هر کسی لطف اش را نمیکنه. پری جان من به طور اتفاقی به وبلاگت بر خوردم. به راستی که خیلی پر محتوا و دلنشین است. آرزوی موفقیت در تمام مراحل زندگی ات را دارم.
گر کنی گذری ز کلبه ما
پر کنی زمهرت دلم را
سبز باشی ای هم قبیله
محمد همیشه عاشق
سلام عزیزم
خوشحالم کردی با حضور قشنگت
راجع به سوالم فهمیدم
مرسی گلم
در انتهای صمیمیت حزن.....!؟!
شاید...
دیگر زمانی و جایی دیگر...!!
سلام پریدخت جون
بابا نمیدونم چرا از زمانی که blogsky تغییر کرده بی معرفتی هم زیاد شده
پریدخت موافقی؟
ممنون بابت لینک کردن من!
بای
ایمان